دیکشنری تخصصی

clinoptilolite

clinopyroxene or pyroxene or pyroxene

clinopyroxenite

clinosafflorite

clinostrengite

clinotobermorite

clinotyrolite

clinoungemachite

clinozoisite

clint

clinton ore

<hr> معنی : برش، گیره یا پنس، پشم چینی، شانه فشنگ، گیره کاغذ، بغل گرفتن، چیدن، احاطه کردن، محکم گرفتن، کوتاه کردن <hr> معانی دیگر : (با قیچی یا ابزار مشابه آن) بریدن، کوتاه کردن (با قیچی)، (با ماشین سلمانی) ماشین کردن، پشم چیدن، (زبان شناسی) کوته سازی (از راه حذف هجا یا حروف)، (مو و غیره) زدن، قیچی کردن، به سرعت حرکت کردن، گام تند، جنبش سریع، جلدی، چابکی، (فیلمبرداری) بریدن فیلم، حذف مقداری از فیلم، قطعه ی فیلم، بخش بریده شده ی فیلم یا نوار، (عامیانه - با کف دست یا مشت) تند و محکم زدن، ضربه ی تند و محکم، لب سکه را پراندن یا منگنه کردن، ــ چینی، چینش، کوته سازی، هر چیز چیده یا بریده شده، خشاب، شانه ی فشنگ، سگک، مقدار پشم چیده شده (در یک وهله یا فصل)، (خودمانی) اغفال کردن، سر کسی کلاه گذاشتن (به ویژه با گران فروشی)، مغبون کردن، (بلیط را) منگنه و باطل کردن، رجوع شود به: clipped form، محکم گرفتن یا نگاه داشتن، سفت کردن (با گیره و غیره)، به هم چسباندن (با گیره و غیره)، منگنه کردن، گیره کردن، سنجاق، پنس، (فوتبال امریکایی) از پشت تنه زدن به حریفی که حامل توپ نیست (خطا محسوب می شود)، تنه زنی از پشت، (محلی) بغل کردن، (مهجور) در آغوش گیری، موزنی

معنی : برش، گیره یا پنس، پشم چینی، شانه فشنگ، گیره کاغذ، بغل گرفتن، چیدن، احاطه کردن، محکم گرفتن، کوتاه کردن معانی دیگر : (با قیچی یا ابزار مشابه آن) بریدن، کوتاه کردن (با قیچی)، (با ماشین سلمانی) ماشین کردن، پشم چیدن، (زبان شناسی) کوته سازی (از راه حذف هجا یا حروف)، (مو و غیره) زدن، قیچی کردن، به س

clip

clip angle

clip angle or lug angle or lug angle

clip art

clip mark

clip spot loom

clip stenter

clip traveller

<hr> معنی : تخته رسم گیره دار <hr> معانی دیگر : تخته ی گیره دار، تخته رسم، تخته کوچکی که گیره ای برای نگاه داشتن کاغذ دارد

معنی : تخته رسم گیره دار معانی دیگر : تخته ی گیره دار، تخته رسم، تخته کوچکی که گیره ای برای نگاه داشتن کاغذ دارد

clipboard

clipboard computer

<hr> بریده بریده، صافکاری شده، صاف و صوف

بریده بریده، صافکاری شده، صاف و صوف

clipped

clipped function

<hr> معنی : قیچی باغبانی، اسب یا کشتی تندرو، بادپا، طیاره تندرو، ماشین موزنی <hr> معانی دیگر : (معمولا جمع) ابزار چیدن یا کوتاه کردن، قیچی، چپر چین، مقراض، سیم چین، سیم بر، (کشتیرانی قرن نوزدهم) کشتی بادبانی باریک و تندرو، کشتی بادبانی باری و تندرو، (اسب یا سورتمه یا کالسکه و غیره) سریع، تند رو، درجمع ماشین موزنی

معنی : قیچی باغبانی، اسب یا کشتی تندرو، بادپا، طیاره تندرو، ماشین موزنی معانی دیگر : (معمولا جمع) ابزار چیدن یا کوتاه کردن، قیچی، چپر چین، مقراض، سیم چین، سیم بر، (کشتیرانی قرن نوزدهم) کشتی بادبانی باریک و تندرو، کشتی بادبانی باری و تندرو، (اسب یا سورتمه یا کالسکه و غیره) سریع، تند رو، درجمع ماشین م

clipper

clipper amplifier

clipper chip

clipper diode

clipper limiter

clippers

<hr> معنی : اختصار، چیدن، موزنی، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه <hr> معانی دیگر : هر چیز بریده یا چیده یا زده شده، بریده ی کتاب و روزنامه و مجله و غیره، چینش، برش، کوتهسازی (رجوع شود به: clip)، عمل کوتاه کردن مثل مو، اختصار مخصوصا از اخر، درجمع اخبارقیچی شده ازروزنامه

معنی : اختصار، چیدن، موزنی، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه معانی دیگر : هر چیز بریده یا چیده یا زده شده، بریده ی کتاب و روزنامه و مجله و غیره، چینش، برش، کوتهسازی (رجوع شود به: clip)، عمل کوتاه کردن مثل مو، اختصار مخصوصا از اخر، درجمع اخبارقیچی شده ازروزنامه

clipping

clipping circuit

clipping level

clipping path

clipping time

clipping window

clipspots

<hr> معنی : محفل، گروه، دسته <hr> معانی دیگر : (دسته ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی دهند و تفرعن می فروشند) جرگه ی بسته، باند، دار و دسته

معنی : محفل، گروه، دسته معانی دیگر : (دسته ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی دهند و تفرعن می فروشند) جرگه ی بسته، باند، دار و دسته

clique

clisere

clisiophylloid

clisy

<hr> معنی : خروسک، چوچوله <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) خروسه، بظر، چوله

معنی : خروسک، چوچوله معانی دیگر : (کالبدشناسی) خروسه، بظر، چوله

clitoris

clitre

cliu

clivage

<hr> مخفف: منشی،دبیر، clock، ساعت کامپیوتر : زمان سنج

مخفف: منشی،دبیر، clock، ساعت کامپیوتر : زمان سنج

clmuc carpet

cloaca or spongocoel paragaster or spongocoel paragaster

<hr> معنی : عبا، رداء، جبه، خرقه، در لفافه پیچیدن، پنهان کردن <hr> معانی دیگر : با عبا یا ردا پوشاندن، پوشش، نهانساز، لفافه، نهان داشتن، پوشاندن، ردا، شنل

معنی : عبا، رداء، جبه، خرقه، در لفافه پیچیدن، پنهان کردن معانی دیگر : با عبا یا ردا پوشاندن، پوشش، نهانساز، لفافه، نهان داشتن، پوشاندن، ردا، شنل

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی