دیکشنری تخصصی

flooding lamp

flooding method

flooding probability

floodland

<hr> معنی : نور افکن، نورافشانی کردن <hr> معانی دیگر : شب افروز، پرتو نورافکن، پرتوه

معنی : نور افکن، نورافشانی کردن معانی دیگر : شب افروز، پرتو نورافکن، پرتوه

floodlight

floodmeter

floodometer

<hr> معنی : سیلاب <hr> معانی دیگر : سیلاب

معنی : سیلاب معانی دیگر : سیلاب

floodwater

floodway

floopy disk

<hr> معنی : کف، بستر، طبقه، فرش، کف زمین، اشکوب، کف اطاق، کف سازی کردن، فرش کردن، شکست دادن، بزمین زدن <hr> معانی دیگر : کف اتاق، (سطح فرودین هر چیز) ته، کف خیابان (یا پل یا جاده)، (در ساختمان و آپارتمان و غیره) اشکوب، (بورس سهام و پارلمان و غیره) تالار، صحن (بورس و غیره)، درونسرا، اعضای بورس سهام، نمایندگان مجلس شورا (و غیره)، (در مجلس شورا و غیره) اجازه ی صحبت، حداقل هرچیز (که توسط مقامات مسئول تعیین شده است)، کمینه، کمترین (مقدار یا قیمت)، کف دار کردن، ته دار کردن، (کف جایی را) با چیزی پوشاندن، (با ضربه) برزمین افکندن، (عامیانه) پیروز شدن بر، هاج و واج کردن، حضار، حاضران، شنوندگان، (اتومبیل) گاز ماشین را تا ته فشار دادن، بستر دره وغیره

معنی : کف، بستر، طبقه، فرش، کف زمین، اشکوب، کف اطاق، کف سازی کردن، فرش کردن، شکست دادن، بزمین زدن معانی دیگر : کف اتاق، (سطح فرودین هر چیز) ته، کف خیابان (یا پل یا جاده)، (در ساختمان و آپارتمان و غیره) اشکوب، (بورس سهام و پارلمان و غیره) تالار، صحن (بورس و غیره)، درونسرا، اعضای بورس سهام، نمایندگان 

floor

floor beam

floor block

floor bracket

floor construction

floor covering

floor drain

floor finish

floor function

floor joist

floor lift

floor limb under limb

floor pipe set back pipe set back set back

<hr> (معماری) نقشه ی ساختمان، نقشه ی هر اشکوب، نقشه اشکوب

(معماری) نقشه ی ساختمان، نقشه ی هر اشکوب، نقشه اشکوب

floor plan

floor plate

floor port

floor slab

floor spectra

floor stand

floor system

floor thrust

<hr> معنی : کف تختهای، کف اتوموبیل <hr> معانی دیگر : (در ساختمان های چوبی) تخته ی کف (اتاق و تالار و غیره)

معنی : کف تختهای، کف اتوموبیل معانی دیگر : (در ساختمان های چوبی) تخته ی کف (اتاق و تالار و غیره)

floorboard

<hr> معنی : کف سازی، مصالح کف سازی، فرش کف اطاق <hr> معانی دیگر : (اتاق و غیره) کف، (جمع) کف اتاق ها، صحن اتاق ها

معنی : کف سازی، مصالح کف سازی، فرش کف اطاق معانی دیگر : (اتاق و غیره) کف، (جمع) کف اتاق ها، صحن اتاق ها

flooring

flooring panel

floorman

<hr> (کامپیوتر) دیسک نرم، فلاپی، گرده لرزان

(کامپیوتر) دیسک نرم، فلاپی، گرده لرزان

floppy disk

floppy disk case

floppy disk controller

floppy disk drive

floppy disk unit

floppy tape drive

floptical

floquet theorem

flor catena

flor inspector

<hr> معنی : گیا، کلیه گیاهان یک سرزمین، گیاه نامه <hr> معانی دیگر : (همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص) گیا، گیاگان، فلور، گیاهان، (گیاه شناسی) فهرست توصیفی گیاگان، اسم خاص مونث، الهه گل

معنی : گیا، کلیه گیاهان یک سرزمین، گیاه نامه معانی دیگر : (همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص) گیا، گیاگان، فلور، گیاهان، (گیاه شناسی) فهرست توصیفی گیاگان، اسم خاص مونث، الهه گل

flora

<hr> معنی : گل دار <hr> معانی دیگر : گلسان، گل مانند، گلینه، گل بته دار

معنی : گل دار معانی دیگر : گلسان، گل مانند، گلینه، گل بته دار

واژه های حرف "f" - دیکشنری تخصصی