دیکشنری تخصصی

geographic map

geographical distribution

geographical segments

<hr> معنی : شرح، جغرافیا، جغرافی، علم جغرافیا <hr> معانی دیگر : کتاب جغرافی، علم زمین نگاری، گیتاشناسی

معنی : شرح، جغرافیا، جغرافی، علم جغرافیا معانی دیگر : کتاب جغرافی، علم زمین نگاری، گیتاشناسی

geography

geography applied

geogrid

geogrphic information system

geohdrology

geohydrologic boundary

geohydrology

geohydrology or hydrogeology or hydrogeology

<hr> (شکل فرضی یا نمونه ای از کره ی زمین که سطح آن بر جهت قوه جاذبه عمود است و معادل سطح دریاست) زمین مانند، کره واره، زمین واره، گیتاواره، زمیندیس، جسم هندسی شبیه به شبه کره

(شکل فرضی یا نمونه ای از کره ی زمین که سطح آن بر جهت قوه جاذبه عمود است و معادل سطح دریاست) زمین مانند، کره واره، زمین واره، گیتاواره، زمیندیس، جسم هندسی شبیه به شبه کره

geoid

<hr> زیست شناسى : همدماى زمین

زیست شناسى : همدماى زمین

geoisotherm

<hr> معنی : وابسته به زمینشناسی <hr> معانی دیگر : وابسته به زمین شناسی (geological هم می گویند)

معنی : وابسته به زمینشناسی معانی دیگر : وابسته به زمین شناسی (geological هم می گویند)

geologic

geologic column

geologic cycle

geologic erosion

geologic high

geologic norm

geologic norms

geologic range

geologic survey

geologic time

geologic time scale

geological basin

geological blocks method

geological chisel

geological column geological record

geological erosion

geological formation

geological map

geological or geologic or geologic

geological pick or pick or pick

geological strength index

geological structure

geological survey

geological survey geological surveying

geological time scale

geological window nappe inlier

geologise

<hr> معنی : زمینشناس <hr> معانی دیگر : زمین شناس

معنی : زمینشناس معانی دیگر : زمین شناس

geologist

<hr> (نادر) زمین شناسی خواندن، از نظر زمین شناسی مطالعه کردن، در زمین شناسی کارکردن، از نظر زمین شناسی بازرسی کردن، مطالعه علم زمین شناسی کردن

(نادر) زمین شناسی خواندن، از نظر زمین شناسی مطالعه کردن، در زمین شناسی کارکردن، از نظر زمین شناسی بازرسی کردن، مطالعه علم زمین شناسی کردن

geologize

<hr> معنی : خاک شناسی، زمین شناسی، دانش زمین شناسی <hr> معانی دیگر : ساختمان پوسته ی زمین در هر ناحیه، (دانشی که ماهیت کره ی زمین و تاریخ آن و ساختمان پوسته ی آن و اجزای درون آن و انواع سنگ ها و سنگواره ها را بررسی می کند) زمین شناسی

معنی : خاک شناسی، زمین شناسی، دانش زمین شناسی معانی دیگر : ساختمان پوسته ی زمین در هر ناحیه، (دانشی که ماهیت کره ی زمین و تاریخ آن و ساختمان پوسته ی آن و اجزای درون آن و انواع سنگ ها و سنگواره ها را بررسی می کند) زمین شناسی

واژه های حرف "g" - دیکشنری تخصصی