دیکشنری تخصصی

hydrostatics potential

hydrosulphite

hydrotalcite

hydrotasimeter

<hr> (واکنش مثبت یا منفی جسم آزاد نسبت به آب) آب آرایی، آب گریزی، آب گرایی، واکنش موجود زنده نسبت به اب، ایجاد واکنش در برابراب

(واکنش مثبت یا منفی جسم آزاد نسبت به آب) آب آرایی، آب گریزی، آب گرایی، واکنش موجود زنده نسبت به اب، ایجاد واکنش در برابراب

hydrotaxis

<hr> هیدروتکنیک معمارى : تکنیک اب

هیدروتکنیک معمارى : تکنیک اب

hydrotechnics

hydrotechtic

hydrotesting

<hr> معنی : اب درمانی <hr> معانی دیگر : آب درمانی، طب استفاده علمی اب در درمان بیماریها

معنی : اب درمانی معانی دیگر : آب درمانی، طب استفاده علمی اب در درمان بیماریها

hydrotherapy

<hr> (وابسته به آب گرم و اثر آن در تولید چشمه ها و مواد معدنی و توزیع آنها) آب گرمایی، وابسته به عمل ابهای گرم در پوسته زمین، گرمابی

(وابسته به آب گرم و اثر آن در تولید چشمه ها و مواد معدنی و توزیع آنها) آب گرمایی، وابسته به عمل ابهای گرم در پوسته زمین، گرمابی

hydrothermal

hydrothermal alteration

hydrothermal coefficient

hydrothermal deposit

hydrothermal or geothermal or geothermal

hydrothermal processes

hydrothermal solution

hydrothermal solutions

hydrothermal stage or hydrothermal or hydrothermal

<hr> (پزشکی - انباشتگی آب در سینه) آبسینه، طب تجمع مایع در حفره جنب

(پزشکی - انباشتگی آب در سینه) آبسینه، طب تجمع مایع در حفره جنب

hydrothorax

hydrotomical axis

hydrotreating

hydrotroilite

hydrotrop

hydrotrope

hydrotropic

<hr> (گرایش یا فرار ریشه ی گیاه نسبت به آب) آب آرایی، آب گرایی، آب گریزی، اب گرایی یا هیدروتربیسم، رطوبت گرایی

(گرایش یا فرار ریشه ی گیاه نسبت به آب) آب آرایی، آب گرایی، آب گریزی، اب گرایی یا هیدروتربیسم، رطوبت گرایی

hydrotropism

hydrotungstite

hydrougrandite

<hr> معنی : ابدار، نمناک، محتوی اب <hr> معانی دیگر : آبدار (به ویژه در مورد مواد کانی و شیمیایی)

معنی : ابدار، نمناک، محتوی اب معانی دیگر : آبدار (به ویژه در مورد مواد کانی و شیمیایی)

hydrous

hydrous mica

hydrous salt

hydrowoodwardite

hydrox

<hr> (شیمی) هیدروکسید (ترکیبی مشتمل بر یک عنصر یا بنیان که با یک بنیان هیدروکسیل آمیخته شده باشد)، ترکیبیکه عامل هیدورکسید oh داشته باشد

(شیمی) هیدروکسید (ترکیبی مشتمل بر یک عنصر یا بنیان که با یک بنیان هیدروکسیل آمیخته شده باشد)، ترکیبیکه عامل هیدورکسید oh داشته باشد

hydroxide

hydroxonium ion

<hr> (شیمی) وابسته به یا دارای هیدروکسیل، هیدروکسیلی، (شیمی آلی) پیشوند : هیدروکسیل (پیش از واکه : hydrox-)

(شیمی) وابسته به یا دارای هیدروکسیل، هیدروکسیلی، (شیمی آلی) پیشوند : هیدروکسیل (پیش از واکه : hydrox-)

hydroxy

hydroxy group

hydroxy interlayered

hydroxycancrinite

<hr> (شیمی) هیدروکسیلامین (باز بی رنگ بلورین به فرمول nh2oh)

(شیمی) هیدروکسیلامین (باز بی رنگ بلورین به فرمول nh2oh)

واژه های حرف "h" - دیکشنری تخصصی