دیکشنری تخصصی

lipophilia

<hr> معنی : چربی دوست، چربی گرای، چربی گرا <hr> معانی دیگر : چربی خواه

معنی : چربی دوست، چربی گرای، چربی گرا معانی دیگر : چربی خواه

lipophilic

lipophilicty

lipophobia

lipopolysaccharide

<hr> معنی : لیپو پروتئین <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) لیپو پروتئین، مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند

معنی : لیپو پروتئین معانی دیگر : (زیست شناسی) لیپو پروتئین، مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند

lipoprotein

lipoysis

<hr> logical inferences per second کامپیوتر : واحد اندازه گیرى سرعت براى کامپیوترهاى نسل پنجم

logical inferences per second کامپیوتر : واحد اندازه گیرى سرعت براى کامپیوترهاى نسل پنجم

lips

lipschitz condition

lipschitz equivalence

lipschitz function

lipschitz functions

lipschitz mapping

lipscombite

<hr> معنی : ماتیک لب، مداد لب <hr> معانی دیگر : (آرایش زنان) روژلب، ماتیک

معنی : ماتیک لب، مداد لب معانی دیگر : (آرایش زنان) روژلب، ماتیک

lipstick

<hr> معنی : گداز، گداختن، ابگونسازی <hr> معانی دیگر : تبدیل باب کردن

معنی : گداز، گداختن، ابگونسازی معانی دیگر : تبدیل باب کردن

liquation

<hr> معنی : تبدیل به مایع، گدازش، عامل موجب ترشح، ابگونه سازی <hr> معانی دیگر : آبگونه سازی، آبگونه گری، تبدیل شدن به مایع، آبگونش

معنی : تبدیل به مایع، گدازش، عامل موجب ترشح، ابگونه سازی معانی دیگر : آبگونه سازی، آبگونه گری، تبدیل شدن به مایع، آبگونش

liquefaction

liquefaction phase

liquefied

liquefied gas

liquefied natural gas

<hr> معنی : لیکور <hr> معانی دیگر : (مشروب الکلی قوی و شیرین و غلیظ) لیکور، لیکور نوشابه الکلی

معنی : لیکور معانی دیگر : (مشروب الکلی قوی و شیرین و غلیظ) لیکور، لیکور نوشابه الکلی

liqueur

<hr> معنی : مایع، ابگونه، ابگونه، پول شدنی، چیز ابکی، نقد شو، سهل وساده، سائل، روان، سیال <hr> معانی دیگر : آبگونه، مایع (در برابر: جامد solid)، آبکی، آبوار، آبسان، زلال، شفاف، فرانما، روشن، سلیس، (بازرگانی) نقد، نقدینه، (آوا شناسی) کناری (مانند: r و l)، در مورد کالا نقد شو

معنی : مایع، ابگونه، ابگونه، پول شدنی، چیز ابکی، نقد شو، سهل وساده، سائل، روان، سیال معانی دیگر : آبگونه، مایع (در برابر: جامد solid)، آبکی، آبوار، آبسان، زلال، شفاف، فرانما، روشن، سلیس، (بازرگانی) نقد، نقدینه، (آوا شناسی) کناری (مانند: r و l)، در مورد کالا نقد شو

liquid

<hr> هوای آب وار، هوای مایع، هوای مایع شده در اثر فشار زیاد، ابگون هوا

هوای آب وار، هوای مایع، هوای مایع شده در اثر فشار زیاد، ابگون هوا

liquid air

liquid air container

liquid asphalt

liquid asset

liquid assets

liquid bitumen

liquid capital

liquid chlorine

liquid chromatograph

liquid containing gas in solution

liquid cooling

<hr> (فیزیک و شیمی: آبگونه ای که مولکول های آن نسبت به یکدیگر جهت و سوگیری ثابت دارند و بنابراین از برخی ویژگی های بلور برخور دارند) بلور آب دار

(فیزیک و شیمی: آبگونه ای که مولکول های آن نسبت به یکدیگر جهت و سوگیری ثابت دارند و بنابراین از برخی ویژگی های بلور برخور دارند) بلور آب دار

واژه های حرف "l" - دیکشنری تخصصی