دیکشنری تخصصی

memory less

memory location

memory management

memory management program

<hr> نقشه حافظه، نگاشت حافظه

نقشه حافظه، نگاشت حافظه

memory map

memory mapped i o

memory mapped video

memory mapping

memory moard

memory module

memory port

memory protection

memory register

memory resident program

memory sniffing

memory store

memory system

memory word

memoryless property

<hr> ممفیس (مرکز مصر باستان)

ممفیس (مرکز مصر باستان)

memphis

mems

menaccanite

<hr> (داروسازی) منادیون (گرد زردرنگ و بلورین به فرمول c11h8o2)

(داروسازی) منادیون (گرد زردرنگ و بلورین به فرمول c11h8o2)

menadione

<hr> اولین قاعدگی دختر، نخستین ماهانگی

اولین قاعدگی دختر، نخستین ماهانگی

menarche

<hr> (شیمی) مندلفیم (ماده ی شیمیایی و تابش گری که از انشتانیم گرفته می شود - نشان: md، وزن اتمی: 258، شماره ی اتمی: 101)، مندلویم

(شیمی) مندلفیم (ماده ی شیمیایی و تابش گری که از انشتانیم گرفته می شود - نشان: md، وزن اتمی: 258، شماره ی اتمی: 101)، مندلویم

mendelevium

mendeleyevite

<hr> معنی : مرمت <hr> معانی دیگر : 1- تعمیر (به ویژه جوراب و لباس)، وصله پینه 2- هرچیز وصله پینه شده، تعمیر، نوسازی، بازسازی، التیام (زخم و استخوان شکسته و غیره)، خوب شدن، بهبود (از بیماری)، بهبودی

معنی : مرمت معانی دیگر : 1- تعمیر (به ویژه جوراب و لباس)، وصله پینه 2- هرچیز وصله پینه شده، تعمیر، نوسازی، بازسازی، التیام (زخم و استخوان شکسته و غیره)، خوب شدن، بهبود (از بیماری)، بهبودی

mending

mendipite

mendozavilite

mendozite

meneghinite

menelaus theorem

mengwacke

mengxianminite

<hr> معنی : سرسام، مننژیت، اماس پاشام مغز <hr> معانی دیگر : (پزشکی) مننژیت، شامگان افروختگی، التهاب مننژ، طب اماس پاشام مغز

معنی : سرسام، مننژیت، اماس پاشام مغز معانی دیگر : (پزشکی) مننژیت، شامگان افروختگی، التهاب مننژ، طب اماس پاشام مغز

meningitis

<hr> معنی : هلال، نگارنده هلالی، گوژی یا کاوی سطح اب در لوله <hr> معانی دیگر : قوس، هرچیز هلال شکل، نیم پرهون، (عدسی) کوژ و کاو، محدب و مقعر (عدسی که یک طرفش کاو و طرف دیگرش کوژ است)، (کالبدشناسی) جسم هلالی شکل، کرجن زانو، غضروف زانو، شیشه ای که از یکسو گوژ واز سوی دیگر کاو باشد، فیزیک گوژی یاکاوی سطح اب درلوله

معنی : هلال، نگارنده هلالی، گوژی یا کاوی سطح اب در لوله معانی دیگر : قوس، هرچیز هلال شکل، نیم پرهون، (عدسی) کوژ و کاو، محدب و مقعر (عدسی که یک طرفش کاو و طرف دیگرش کوژ است)، (کالبدشناسی) جسم هلالی شکل، کرجن زانو، غضروف زانو، شیشه ای که از یکسو گوژ واز سوی دیگر کاو باشد، فیزیک گوژی یاکاوی سطح اب درلو

meniscus

meniscus lens

mennerich microtome

menon estimator

<hr> معنی : یائسگی، بند امدن قاعدگی، ایست طمی، سن یاس <hr> معانی دیگر : دشتان ایست، ماهه آسایی، ایست طمک

معنی : یائسگی، بند امدن قاعدگی، ایست طمی، سن یاس معانی دیگر : دشتان ایست، ماهه آسایی، ایست طمک

menopause

<hr> (پزشکی - زیادبودن خونریزی هنگام قاعدگی) پردشتانی، طمث زیاد، خونریزی رحم، ازدیاد خون در قاعدگی، نزف الدم رحم

(پزشکی - زیادبودن خونریزی هنگام قاعدگی) پردشتانی، طمث زیاد، خونریزی رحم، ازدیاد خون در قاعدگی، نزف الدم رحم

menorrhagia

mens rea

menshikovite

menstural

<hr> معنی : پیمایش، اندازه گیری <hr> معانی دیگر : سنجش، انصاف

معنی : پیمایش، اندازه گیری معانی دیگر : سنجش، انصاف

mensuration

mental activity

<hr> سن هوشی، رشد فکری، سن عقلی، سن عقلی he is twenty years old, but has the mental age of a five year old او بیست ساله است ولی سن عقل او به اندازهی یک بچهی پنج ساله است

سن هوشی، رشد فکری، سن عقلی، سن عقلی he is twenty years old, but has the mental age of a five year old او بیست ساله است ولی سن عقل او به اندازهی یک بچهی پنج ساله است

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی