دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن <hr> معانی دیگر : پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستادن، (عامیانه) آگهی بازرگانی، تبلیغ تجارتی

معنی : خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن معانی دیگر : پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستادن، (عامیانه) آگهی بازرگانی، تبلیغ تجارتی

message

message box

message digest

message header

message queuing

message retrieval

message sending

message switching

message switching center

message swithching

message transfer agent

messelite

<hr> معنی : پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور <hr> معانی دیگر : پیام رسان، پیام آور، نامه رسان، تلگراف رسان، نامه بر، پیامبر، پیغمبر، (قدیمی) رجوع شود به: harbinger

معنی : پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور معانی دیگر : پیام رسان، پیام آور، نامه رسان، تلگراف رسان، نامه بر، پیامبر، پیغمبر، (قدیمی) رجوع شود به: harbinger

messenger

messinian

messy data

<hr> پیشوند:، ورای، درپس، ماورا، فرا، فراتر، دگر [metaphysics و metalinguistics]، تغییر محل یا شکل [methathesis]، پس از، بعد از (برابر است با: metapneumonic] (post-]، عقب، در پشت [metanephros] (برابر است با: dorso-)، میان، در وسط، بین، اندر [metope]

پیشوند:، ورای، درپس، ماورا، فرا، فراتر، دگر [metaphysics و metalinguistics]، تغییر محل یا شکل [methathesis]، پس از، بعد از (برابر است با: metapneumonic] (post-]، عقب، در پشت [metanephros] (برابر است با: dorso-)، میان، در وسط، بین، اندر [metope]

meta analysis

meta autunite or autunite or autunite

meta chrome

meta director

meta knowledge

meta metalanguage

meta or aluminite or meta autunite or meta autunite

meta or alunogen

meta or autunite

meta or uranocircite

meta or uranopilite

meta or uranospinite

meta position

meta system

meta text

meta theorem

meta torbernite or torbernite or torbernite

<hr> (زیست شناسی) سوخت و سازی، وابسته به سوخت و ساز، دگرگوهرشی، دگرگون شونده، وابسته بقانون تحول

(زیست شناسی) سوخت و سازی، وابسته به سوخت و ساز، دگرگوهرشی، دگرگون شونده، وابسته بقانون تحول

metabolic

metabolic diseases

<hr> معنی : دگرگونی، سوخت وساز، متابولیزم <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) سوخت وساز، دگرگوهرش، پزانش، تحولات بدن موجودزنده برای حفظ حیات

معنی : دگرگونی، سوخت وساز، متابولیزم معانی دیگر : (زیست شناسی) سوخت وساز، دگرگوهرش، پزانش، تحولات بدن موجودزنده برای حفظ حیات

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی