دیکشنری تخصصی

microlock network

micrologging

micrologic

microlux

micromachining

micromanometer

<hr> معنی : سنگ اسمانی خیلی ریز <hr> معانی دیگر : (نجوم - انواع شهاب های بسیار ریز که بر زمین فرود می آیند ولی چون کوچک و کم شتاب هستند فروزان نمی شوند) ریز شخان سنگ، ریز شهابسنگ

معنی : سنگ اسمانی خیلی ریز معانی دیگر : (نجوم - انواع شهاب های بسیار ریز که بر زمین فرود می آیند ولی چون کوچک و کم شتاب هستند فروزان نمی شوند) ریز شخان سنگ، ریز شهابسنگ

micrometeorite

<hr> (بخشی از هواشناسی که با پدیده ها و تغییرات کوچک جوی به ویژه در ارتفاع چند صدمتری زمین سروکار دارد) خرد هواشناسی، خرد نیوارشناسی

(بخشی از هواشناسی که با پدیده ها و تغییرات کوچک جوی به ویژه در ارتفاع چند صدمتری زمین سروکار دارد) خرد هواشناسی، خرد نیوارشناسی

micrometeorology

<hr> معنی : میکرومتر، ریز سنج، ریز پیما، خردسنج، ذره سنج <hr> معانی دیگر : (اسباب اندازه گیری فواصل و زوایا و قطرهای بسیار کوچک) ریز سنج، رجوع شود به: micron

معنی : میکرومتر، ریز سنج، ریز پیما، خردسنج، ذره سنج معانی دیگر : (اسباب اندازه گیری فواصل و زوایا و قطرهای بسیار کوچک) ریز سنج، رجوع شود به: micron

micrometer

<hr> کولیس ریزسنج، پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز

کولیس ریزسنج، پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز

micrometer caliper

micrometer depth gage

micrometric screw

micromho

microminiature chip

<hr> معنی : ریز سازی <hr> معانی دیگر : ریز سازی

معنی : ریز سازی معانی دیگر : ریز سازی

microminiaturization

micromotor

<hr> معنی : میکرون، میلیونیم متر <hr> معانی دیگر : (سنجه ی درازا برابر با یک هزارم میلی متر یا یک میلیونیم متر) میکرون

معنی : میکرون، میلیونیم متر معانی دیگر : (سنجه ی درازا برابر با یک هزارم میلی متر یا یک میلیونیم متر) میکرون

micron

micronized

<hr> (انواع عناصر شیمیایی مانند آهن که به مقدار بسیار کم برای رشد سازواره مورد نیاز هستند) ریز خوراک، خرد خوراک، ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست مثل ویتامین ها

(انواع عناصر شیمیایی مانند آهن که به مقدار بسیار کم برای رشد سازواره مورد نیاز هستند) ریز خوراک، خرد خوراک، ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست مثل ویتامین ها

micronutrient

microohm

microoptics

<hr> معنی : جانوران کوچک و میکروسکپی، ریزجاندار <hr> معانی دیگر : ریز سازواره (مانند ترکیزه ها و ویروس ها و تک یاخته ها)، ریز زیوی، ریز اندامگان، میکرب، باکتری

معنی : جانوران کوچک و میکروسکپی، ریزجاندار معانی دیگر : ریز سازواره (مانند ترکیزه ها و ویروس ها و تک یاخته ها)، ریز زیوی، ریز اندامگان، میکرب، باکتری

microorganism

microphase separation

microphne cable

<hr> معنی : بلند گو، میکروفن <hr> معانی دیگر : صدابر، بابلند گو صحبت کردن

معنی : بلند گو، میکروفن معانی دیگر : صدابر، بابلند گو صحبت کردن

microphone

microphone boom

microphone button

microphone mike

microphone mixer

microphone preamplifier

microphone shield

microphone stand

microphone support

microphone transformer

microphonic

<hr> (با فعل مفرد) میکروفن شناسی، صدای دستگاه های ارتعاشی و الکترونیکی، انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن

(با فعل مفرد) میکروفن شناسی، صدای دستگاه های ارتعاشی و الکترونیکی، انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن

microphonics

<hr> ریز فرتور (عکس بسیار ریزی که برای رویت باید آن را بزرگ کرد)، رجوع شود به: photomicrograph، ریز عکس، عکس ذره بینی از اجسام خیلی ریز

ریز فرتور (عکس بسیار ریزی که برای رویت باید آن را بزرگ کرد)، رجوع شود به: photomicrograph، ریز عکس، عکس ذره بینی از اجسام خیلی ریز

microphotograph

<hr> عکس برداری از چیزهای خرد

عکس برداری از چیزهای خرد

microphotography

microphotometer

micropiracy

microplate or microplates or microplates

microplex classifier

micropore

micropores

<hr> کامپیوتر : یک شرکت نرم افزارى کالیفرنیایى که براى ریزکامپیوترها برنامه تهیه مى کند

کامپیوتر : یک شرکت نرم افزارى کالیفرنیایى که براى ریزکامپیوترها برنامه تهیه مى کند

micropro

microprocessing unit

<hr> معنی : ریز پردازنده <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر) ریز پردازنده، ریزپردازگر

معنی : ریز پردازنده معانی دیگر : (کامپیوتر) ریز پردازنده، ریزپردازگر

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی