دیکشنری تخصصی

mutually disjoint

mutually disjoint sets

<hr> دو به دو ناسازگار، مانعه الجمع

دو به دو ناسازگار، مانعه الجمع

mutually exclusive

mutually exclusive event

mutually exclusive events

mutually exclusive projects

mutually independent

mutually orthogonal

mutually perpendicular

mutula exclusion

<hr> multiplexer کامپیوتر : تسهیم کننده

multiplexer کامپیوتر : تسهیم کننده

<hr> معنی : صورت، پوزه بند، پوزه، دهنه، دهان بند، سرلولهبخاری، سرلوله هفت تیر یاتفنگ، پوزه بندزدن، مانع فعالیت شدن <hr> معانی دیگر : (هر چیزی که جلو آزادی سخن و بحث را بگیرد) محدودیت، دهان بند زدن، آزادی سخن و بیان را محدود کردن، (سلاح آتشین) دهانه ی لوله، دهانه، (به جانور) پوزه بند زدن، (بخش پیش آمده ی صورت سگ و اسب و غیره که شامل دهان و فک ها و بینی می شود) پوز

معنی : صورت، پوزه بند، پوزه، دهنه، دهان بند، سرلولهبخاری، سرلوله هفت تیر یاتفنگ، پوزه بندزدن، مانع فعالیت شدن معانی دیگر : (هر چیزی که جلو آزادی سخن و بحث را بگیرد) محدودیت، دهان بند زدن، آزادی سخن و بیان را محدود کردن، (سلاح آتشین) دهانه ی لوله، دهانه، (به جانور) پوزه بند زدن، (بخش پیش آمده ی صورت 

muzzle

<hr> (سرعت گلوله هنگام خروج از دهانه ی لوله که برحسب پا در ثانیه حساب می شود) سرعت آغازین، سرعت دهانه

(سرعت گلوله هنگام خروج از دهانه ی لوله که برحسب پا در ثانیه حساب می شود) سرعت آغازین، سرعت دهانه

muzzle velocity

<hr> of tasks multiprogramming with a wariable number کامپیوتر : چند برنامه نویسى با تعداد متغیرى از کارها

of tasks multiprogramming with a wariable number کامپیوتر : چند برنامه نویسى با تعداد متغیرى از کارها

mvtr

my computer

my documents

my network places

<hr> معنی : میسلیوم، رشته رشد کننده قارچ <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) جلینه، توده بهم بافته مولد قارچ وباکتری

معنی : میسلیوم، رشته رشد کننده قارچ معانی دیگر : (گیاه شناسی) جلینه، توده بهم بافته مولد قارچ وباکتری

mycelium

<hr> پیشوند: قارچ، جله [mycology]

پیشوند: قارچ، جله [mycology]

myco

mycorr hizae

<hr> (گیاه شناسی) قارچ ریشه

mycorrhiza

mycorrhiza mycorhiza

<hr> قارچ زهر، مواد سمی تولید شده توسط قارچ

قارچ زهر، مواد سمی تولید شده توسط قارچ

mycotoxin

<hr> (نام بازرگانی) مایلار (پلی استر نازک و محکم که در ساختن نوار صوتی و غیره کاربرد دارد)

(نام بازرگانی) مایلار (پلی استر نازک و محکم که در ساختن نوار صوتی و غیره کاربرد دارد)

mylar

mylar capacitor

mylonite

mylonization or mylonitization or mylonitization

myocyte

myoepithelial

<hr> (زیست شناسی) مایچه رنگیزه (آهن ماهیچه که شبیه به هموگلوبین است)، پروتئینی محتوی اهن قرمز در عضله شبیه هموگلوبین

(زیست شناسی) مایچه رنگیزه (آهن ماهیچه که شبیه به هموگلوبین است)، پروتئینی محتوی اهن قرمز در عضله شبیه هموگلوبین

myoglobin

myometrium

myophragm

myopic institution theory

<hr> معنی : پروتئین اساسی عضله <hr> معانی دیگر : (پروتئین عضله) میوسین، میوزین

معنی : پروتئین اساسی عضله معانی دیگر : (پروتئین عضله) میوسین، میوزین

myosin

myostracum

<hr> معنی : هزارها، ده هزار، بی شمار <hr> معانی دیگر : بسیار بسیار، فراوان، هزاران، هزارها (معمولا با: of)، (در اصل) ده هزار

معنی : هزارها، ده هزار، بی شمار معانی دیگر : بسیار بسیار، فراوان، هزاران، هزارها (معمولا با: of)، (در اصل) ده هزار

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی