دیکشنری تخصصی

papules

paquet reed

<hr> معنی : تساوی، تعادل، برابری، بهای رسمی سهم <hr> معانی دیگر : (سهام و اوراق بهادار) ارزش اسمی، بهای نوشته شده روی سند یا سهم، همترازی، متوسط، میانگیر، میانگین، عادی، (حد) معمول، (ارز) نرخ برابری (par of exchange هم می گویند)، (گلف) پار برابر (آوردن تعداد ضربات شخص ماهر در هر وهله از بازی)، (گلف) امتیاز ((پار)) آوردن (برابر تعداد ضربات تعیین شده امتیاز آوردن)، مخفف:، پاراگراف، موازی، پارالل، پرانتز، برابر کردن <hr> par(r) ماهی ازاد کوچک

معنی : تساوی، تعادل، برابری، بهای رسمی سهم معانی دیگر : (سهام و اوراق بهادار) ارزش اسمی، بهای نوشته شده روی سند یا سهم، همترازی، متوسط، میانگیر، میانگین، عادی، (حد) معمول، (ارز) نرخ برابری (par of exchange هم می گویند)، (گلف) پار برابر (آوردن تعداد ضربات شخص ماهر در هر وهله از بازی)، (گلف) امتیاز ((

<hr> (سهام و اوراق بهادار) ارزش اسمی (قیمت در هنگام انتشار - در برابر: ارزش بازار یا ارزش فعلی market value)

(سهام و اوراق بهادار) ارزش اسمی (قیمت در هنگام انتشار - در برابر: ارزش بازار یا ارزش فعلی market value)

par value

par value method

par value stock

para cortex

para director

para or alumohydrocalcite

para or time rock unit

para position

parabariomicrolite

parabens

<hr> معنی : قیاس، تمثیل، مثال، نمونه، داستان اخلاقی <hr> معانی دیگر : حکایت (داستان ساده و کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی)، قصه، سرگذشتچه، مثل

معنی : قیاس، تمثیل، مثال، نمونه، داستان اخلاقی معانی دیگر : حکایت (داستان ساده و کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی)، قصه، سرگذشتچه، مثل

parable

paraboize

<hr> معنی : شلجمی، قطع مخروط، قطع مکانی <hr> معانی دیگر : (هندسه) سهمی، سهمی

معنی : شلجمی، قطع مخروط، قطع مکانی معانی دیگر : (هندسه) سهمی، سهمی

parabola

parabola cross section

parabola of safety

<hr> معنی : سهمی وار <hr> معانی دیگر : وابسته به داستان کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی، حکایتی، سهموی، شلجمی شکل، سهمی وار <hr> parabolic(al) تمثیلی، مثلی، وابسته بشکل شلجمی

معنی : سهمی وار معانی دیگر : وابسته به داستان کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی، حکایتی، سهموی، شلجمی شکل، سهمی وار parabolic(al) تمثیلی، مثلی، وابسته بشکل شلجمی

parabolic

parabolic aerial

parabolic antenna dish antenna

parabolic arch

parabolic coordinates

parabolic curve

parabolic cylinder

parabolic cylindrical surface

parabolic dune

parabolic geometry

parabolic microphone

parabolic motion

parabolic partial differential equation

parabolic point

parabolic rectangular diagram

parabolic reflector

parabolic reflector microphone

parabolic retiector

parabolic segment

parabolic spiral

parabolic weir

<hr> ازراه مثل، بطریق تمثیل

ازراه مثل، بطریق تمثیل

parabolically

<hr> معنی : قطع مخروطی <hr> معانی دیگر : سهمی وار، سهمی گون، پارابولوئید، سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد

معنی : قطع مخروطی معانی دیگر : سهمی وار، سهمی گون، پارابولوئید، سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد

واژه های حرف "p" - دیکشنری تخصصی