دیکشنری تخصصی

rail haulage system

rail passenger

rail way b l

railan

<hr> معنی : نرده، سرزنش، محجر، ریل <hr> معانی دیگر : اسباب لازم برای نرده سازی یا کشیدن خط آهن

معنی : نرده، سرزنش، محجر، ریل معانی دیگر : اسباب لازم برای نرده سازی یا کشیدن خط آهن

railing

<hr> معنی : راه اهن، با راهاهن فرستادن یا سفر کردن، پاپوش درست کردن <hr> معانی دیگر : (آمریکا- عامیانه) با شتاب تصویب کردن ( و اجازه ی بحث و مداقه ندادن)، با شتاب انجام دادن، چپاندن، عجولانه کردن یا به عمل آوردن، راه آهن، خط آهن، راه آهن و مخلفات آن (واگن ها و ایستگاه ها وغیره)، ترن، قطار، شرکت یا اداره ی راه آهن، با قطار حمل کردن، (آمریکا- عامیانه) ناحق به زندان فرستادن، (به اتهام دروغین و یا محاکمه ی عجولانه) محکوم کردن، سرهم بندی کردن

معنی : راه اهن، با راهاهن فرستادن یا سفر کردن، پاپوش درست کردن معانی دیگر : (آمریکا- عامیانه) با شتاب تصویب کردن ( و اجازه ی بحث و مداقه ندادن)، با شتاب انجام دادن، چپاندن، عجولانه کردن یا به عمل آوردن، راه آهن، خط آهن، راه آهن و مخلفات آن (واگن ها و ایستگاه ها وغیره)، ترن، قطار، شرکت یا اداره ی راه

railroad

railroad advance warning sign

railroad car

railroad cross buck sign

railroad crossing

railroad crossing sign

railroad right of way

railroad station

railroade radio service

<hr> معنی : خط اهن، راه اهن، وابسته به راه اهن <hr> معانی دیگر : راه آهن (رجوع شود به: railroad)

معنی : خط اهن، راه اهن، وابسته به راه اهن معانی دیگر : راه آهن (رجوع شود به: railroad)

railway

railway bridge

railway engine

railway engineer

railway or railroad or railroad

railway track

<hr> معنی : جامه، پوشاک <hr> معانی دیگر : (قدیمی) جامه، لباس، رخت، ملبوس پوشاندن

معنی : جامه، پوشاک معانی دیگر : (قدیمی) جامه، لباس، رخت، ملبوس پوشاندن

raiment

<hr> معنی : بارش، باران، بارندگی، باریدن <hr> معانی دیگر : (جمع - با the) فصل باران، سقوط تند و پیاپی، (مجازی) رگبار، (با: it) باریدن، باران آمدن، (مجازی) ریختن، فرود آمدن، ارزانی داشتن، (به مقدار زیاد) دادن، هوای بارانی

معنی : بارش، باران، بارندگی، باریدن معانی دیگر : (جمع - با the) فصل باران، سقوط تند و پیاپی، (مجازی) رگبار، (با: it) باریدن، باران آمدن، (مجازی) ریختن، فرود آمدن، ارزانی داشتن، (به مقدار زیاد) دادن، هوای بارانی

rain

rain attenuation

rain band

rain cloud

rain crust

rain day

rain discharge

rain drop spectrograph

rain effect

rain erosion

rain erosion factors

rain erosion features

rain erosion hazard

rain erosion hazard classess

rain erosion main features

rain erosion mapping

rain erosion susceptibility

rain erosivity distribution

rain factor

<hr> معنی : باران سنج، وسیله سنجش میزان بارندگی <hr> معانی دیگر : rain ga(u)ge باران سنج <hr> باران سنج

معنی : باران سنج، وسیله سنجش میزان بارندگی معانی دیگر : rain ga(u)ge باران سنج باران سنج

rain gage

rain gage station

<hr> معنی : باران سنج <hr> معانی دیگر : باران سنج

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی