دیکشنری تخصصی

sale tax

saled forecasting

saleeite

salem singular distribution

<hr> معنی : حراجی، فروش، جنس فروشی <hr> معانی دیگر : فروشی، برای فروش

معنی : حراجی، فروش، جنس فروشی معانی دیگر : فروشی، برای فروش

sales

sales agent

sales agreement

sales budget

sales commitment

sales day book

sales discount

sales discounts

sales invoice

sales journal

sales ledger

sales ledger control account

sales mix

sales mix varaince

sales on account

sales on credit

sales order

sales price

sales price varaince

sales represntative

sales return

sales returns

sales returns and allowances

sales returns and allowances journal

sales revenue

<hr> برگه ی فروش، قبض خرید، رسید فروش

برگه ی فروش، قبض خرید، رسید فروش

sales slip

sales territories

sales volume

sales volume variance

sales with recourse

salesite

salespersons

salfemic

salianon

<hr> وابسته به فرانک های سالین

وابسته به فرانک های سالین

salic

salic horizon

salids

<hr> معنی : چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز <hr> معانی دیگر : جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان، رو به بیرون، بزبان شوخی جست وخیز کننده

معنی : چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز معانی دیگر : جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان

salient

salient angle

salient point

salient pole

salientia

saliferous

<hr> معنی : باتلاق نمکزار، دریاچه نمک <hr> معانی دیگر : دریاچه ی شور، مرداب شور، شورآب، نمک آب

معنی : باتلاق نمکزار، دریاچه نمک معانی دیگر : دریاچه ی شور، مرداب شور، شورآب، نمک آب

salina

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی