دیکشنری تخصصی

seedy wool

seeger ring

<hr> معنی : طلب کردن، طلبیدن، جستجو کردن، پیگردی کردن، پوییدن، جوییدن <hr> معانی دیگر : (دنبال چیزی) گشتن، در پی چیزی بودن، توزیدن، توختن، پناه جستن (در محلی)، پناه بردن، جویا شدن، خواستار شدن، خواستگار بودن یا شدن، طالب بودن، درخواست کردن، خواستن، (با مصدر) کوشیدن، سعی کردن، (قدیمی) اکتشاف کردن

معنی : طلب کردن، طلبیدن، جستجو کردن، پیگردی کردن، پوییدن، جوییدن معانی دیگر : (دنبال چیزی) گشتن، در پی چیزی بودن، توزیدن، توختن، پناه جستن (در محلی)، پناه بردن، جویا شدن، خواستار شدن، خواستگار بودن یا شدن، طالب بودن، درخواست کردن، خواستن، (با مصدر) کوشیدن، سعی کردن، (قدیمی) اکتشاف کردن

seek

seek recourse

seek recovery

seek time

<hr> معنی : جویا، جستجو کننده <hr> معانی دیگر : پویا

معنی : جویا، جستجو کننده معانی دیگر : پویا

seeker

seeker antenna

seeligerite

seelite

seemann composite resin infusion molding process

seemingly unrelated regression

<hr> معنی : چکه، رسوخ، تراوش طبیعی، چکه کردن، تراوش کردن، چکاندن <hr> معانی دیگر : نشت کردن، تراویدن، زهیدن، زهش، رسو، از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن

معنی : چکه، رسوخ، تراوش طبیعی، چکه کردن، تراوش کردن، چکاندن معانی دیگر : نشت کردن، تراویدن، زهیدن، زهش، رسو، از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن

seep

seep water

<hr> معنی : نفوذ، چکه، رسوخ، مقدار رسوخ شده <hr> معانی دیگر : نشت، زهش، تراوش، مقدار رسو&nbsp; شده

معنی : نفوذ، چکه، رسوخ، مقدار رسوخ شده معانی دیگر : نشت، زهش، تراوش، مقدار رسو شده

seepage

seepage area

seepage bucket

seepage coefficient

seepage drainage

seepage face

seepage failure

seepage flow

seepage force

seepage head

seepage line

seepage losses

seepage oil

seepage path

seepage pit

seepage pressure

seepage spring

seepage surface

seepage velocity

seepagemeter

seeping

seeppage loss

seeppage spring

<hr> معنی : پارچه راه راه نخی <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: شیر و شکر) پارچه ی راه راه (پنبه ای یا کتانی)

معنی : پارچه راه راه نخی معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: شیر و شکر) پارچه ی راه راه (پنبه ای یا کتانی)

seersucker

sefid kuh formation or sefid kuh or sefid kuh

segelerite

seger cone

segeration of genes

<hr> معنی : حلقه، قسمت، بند، قطعه، بخش، مقطع، به بخشهای مختلف تقسیم کردن، قطعه قطعه کردن <hr> معانی دیگر : فرشیم، جز، پار، بخش بخش کردن، فرشیم کردن، (به بخش های مختلف) تقسیم کردن، (هندسه) پاره (بخشی از خط که میان دو مقطع واقع است)، قطعه (خط)، (بخشی از دایره که توسط یک خط قطع شده باشد) پرهون بخش، قطعه ی دایره، برینش، (زبان شناسی) تک آوا (یک آوا در زنجیره ای از سخن)، (جانورشناسی) رجوع شود به: metamere

معنی : حلقه، قسمت، بند، قطعه، بخش، مقطع، به بخشهای مختلف تقسیم کردن، قطعه قطعه کردن معانی دیگر : فرشیم، جز، پار، بخش بخش کردن، فرشیم کردن، (به بخش های مختلف) تقسیم کردن، (هندسه) پاره (بخشی از خط که میان دو مقطع واقع است)، قطعه (خط)، (بخشی از دایره که توسط یک خط قطع شده باشد) پرهون بخش، قطعه ی دایره،

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی