دیکشنری تخصصی

segment of a line

segment of a sphere

segment of an enterprise

segment of circle

segment or line segment or line segment

segment repoting

segment result

segment revenue

<hr> بخش بخش، دارای بخش های مختلف، قطعه قطعه، پاره پاره، مجزا از هم، به شکل یک قطعه ی دایره، پرهون بخش سان، پرهون بخشی، (آوا شناسی) زنجیری، زنجیره ای، قسمت قسمت، بندبند

بخش بخش، دارای بخش های مختلف، قطعه قطعه، پاره پاره، مجزا از هم، به شکل یک قطعه ی دایره، پرهون بخش سان، پرهون بخشی، (آوا شناسی) زنجیری، زنجیره ای، قسمت قسمت، بندبند

segmental

segmental arch

segmental construction

segmental cutwater

segmental diffusion

segmental motion

segmental reporting

<hr> معنی : بند بند <hr> معانی دیگر : بند بند

معنی : بند بند معانی دیگر : بند بند

segmentary

<hr> بخش بخش بودن، بخش بخش سازی، تقسیم کردن به بخش ها یا اجزا، پاره پاره شدگی، تقسیم بچند قسمت یا قطعه، قطعه قطعه سازی

بخش بخش بودن، بخش بخش سازی، تقسیم کردن به بخش ها یا اجزا، پاره پاره شدگی، تقسیم بچند قسمت یا قطعه، قطعه قطعه سازی

segmentation

segmented bar chart

segmented block copolymers

segmented chip

segmented fan or segmented fans or segmented fans

segmented member

segnificance level

segnificance probability

segnificance test

segnitite

segregated ice

<hr> معنی : جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی <hr> معانی دیگر : سیاست جداسازی و تبعیض (به خاطر نژاد یا مذهب)، تبعی­ نژادی

معنی : جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی معانی دیگر : سیاست جداسازی و تبعیض (به خاطر نژاد یا مذهب)، تبعی­ نژادی

segregation

sehna knot

<hr> (دریاچه یا دریای بسته) خیزاب واکنشی، سش

(دریاچه یا دریای بسته) خیزاب واکنشی، سش

seiche

seidite

seidozerite

seif

seif dune

seifertite

seiken

seiketsu

seinajokite

seinchin

<hr> معنی : تور بزرگ ماهی گیری، با تور ماهی گرفتن <hr> معانی دیگر : تور ماهیگیری ایستاده (بالای آن چوب پنبه ی شناور دارد و پایین آن وزنه های سربی)، تور دیواری، رود سن (از پاریس می گذرد و به دریای مانش می ریزد)

معنی : تور بزرگ ماهی گیری، با تور ماهی گرفتن معانی دیگر : تور ماهیگیری ایستاده (بالای آن چوب پنبه ی شناور دارد و پایین آن وزنه های سربی)، تور دیواری، رود سن (از پاریس می گذرد و به دریای مانش می ریزد)

seine

seipai

seiri

seisemic gap or seisemic gaps or seisemic gaps

seisemic gap theory or seisemic gap or seisemic gap

<hr> معنی : تصرف مطلق، تصرف املاک، احراز ملکیت <hr> معانی دیگر : seizin تصرف مطلق

معنی : تصرف مطلق، تصرف املاک، احراز ملکیت معانی دیگر : seizin تصرف مطلق

seisin

<hr> معنی : متزلزل، وابسته به زمین لرزه <hr> معانی دیگر : زلزله ای، لرزه ای، بومهنی، مرتعش

معنی : متزلزل، وابسته به زمین لرزه معانی دیگر : زلزله ای، لرزه ای، بومهنی، مرتعش

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی