دیکشنری تخصصی

selective repeat

selective sampling

selective spectrometric gamma gamma logging

selective spontaneous potential

selective transmission

selective water injection

selectively doped ture heterostruc transistor

selectivety

<hr> معنی : حسن انتخاب، بهگزینی، گزینندگی <hr> معانی دیگر : گزینشگری، انتخابی بودن، سخت گزینی، مشکل پسندی

معنی : حسن انتخاب، بهگزینی، گزینندگی معانی دیگر : گزینشگری، انتخابی بودن، سخت گزینی، مشکل پسندی

selectivity

selectivity coefficient

selectivity control

selectivity diagram

<hr> معنی : انتخاب کننده، گلچین کننده، گزیننده، گزینشگر <hr> معانی دیگر : گزینگر

معنی : انتخاب کننده، گلچین کننده، گزیننده، گزینشگر معانی دیگر : گزینگر

selector

selector channel

selector pulse

selector relay

selector solvent

<hr> معنی : گزینه، گزینه انتخاب کننده <hr> معانی دیگر : گزینه، گزینه انتخاب کننده

معنی : گزینه، گزینه انتخاب کننده معانی دیگر : گزینه، گزینه انتخاب کننده

selector switch

selector switch multiple contact switch

selector valve

selenitic cement

<hr> (شیمی) سلنیم (عنصر غیر فلزی خاکستری رنگ از گروه sulfur - نشان: se، وزن اتمی: 78/96، شماره ی اتمی: 34، چگالی: 4/81، نقطه ی گداز: 217 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 685/4 درجه سانتیگراد)

(شیمی) سلنیم (عنصر غیر فلزی خاکستری رنگ از گروه sulfur - نشان: se، وزن اتمی: 78/96، شماره ی اتمی: 34، چگالی: 4/81، نقطه ی گداز: 217 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 685/4 درجه سانتیگراد)

selenium

selenium natif

selenostephanite

selenuum rectifier

selespeed

<hr> معنی : شخصیت، حالت، جنبه، حال، وضع، نفس، نفس خود، خود، خویش، خویشتن <hr> معانی دیگر : ضمیر، نهاد، سرشت، (عامیانه) خودم، خودش، خودت، خودتان، خودشان، خودمان، پسوند به نشان تاکید، رجوع شود به: self-colored، از یک نوع یا رنگ یا جنس یا خاصیت، پیشوند:، خویشتن [self-restraint]، خودبه خود [self-loading یا self-acting]، درخود، به تنهایی [self-evident]، به خود [self-addressed]، عین، لقاح کردن

معنی : شخصیت، حالت، جنبه، حال، وضع، نفس، نفس خود، خود، خویش، خویشتن معانی دیگر : ضمیر، نهاد، سرشت، (عامیانه) خودم، خودش، خودت، خودتان، خودشان، خودمان، پسوند به نشان تاکید، رجوع شود به: self-colored، از یک نوع یا رنگ یا جنس یا خاصیت، پیشوند:، خویشتن [self-restraint]، خودبه خود [self-loading یا self-a

self

self = quenched counter tube

<hr> به خود اندیشی، همیشه به فکر خود بودن، درخود رفتگی، خود جذبی، غرق در خویش، غرق شدن در افکار

به خود اندیشی، همیشه به فکر خود بودن، درخود رفتگی، خود جذبی، غرق در خویش، غرق شدن در افکار

self absorption

<hr> خودکار، اتوماتیک (automatic هم می گویند)، عامل در نفس خود، خود عمل

خودکار، اتوماتیک (automatic هم می گویند)، عامل در نفس خود، خود عمل

self acting

self acting mule

self actor mule

self actualization

self adapting

self adapting system

self addition reaction

self adhesion

self adjoint

self adjoint algebra

self adjoint form

self adjoint matrix

self adjoint operator

self adjoint transformation

<hr> بخودی خود میزان شونده، خود میزان

بخودی خود میزان شونده، خود میزان

self adjusting

self adjusting microscope

<hr> خودمیزانی، انطباق خود با محیط یا چیز دیگری

خودمیزانی، انطباق خود با محیط یا چیز دیگری

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی