دیکشنری تخصصی

silt clearance

silt content

silt ejector

silt ejector channel

silt ejetor

silt excluder

silt factor

silt fraction

silt loam

silt pit

silt pressure

silt sampler

silt size fraction

silt source area

silt sump

silt up

siltation

silting

silting reservoir

silting tank

silting up

siltstone

siltstone or siltstones or siltstones

<hr> لای مانند، لای گرفته، گلماسه گرفته، پر از گل و لای

لای مانند، لای گرفته، گلماسه گرفته، پر از گل و لای

silty

silty clay

silty clay loam

silty sand

<hr> (زمین شناسی) دوران سیلورین (پیش از: devonian)

(زمین شناسی) دوران سیلورین (پیش از: devonian)

silurian

<hr> معنی : نقره، سیم، پول نقره، نقره پوش کردن، نقره فام شدن <hr> معانی دیگر : پول، ثروت، مال و منال، نقره فام، سیمین فام، سیمگون، سفید خاکستری، نقره ای، دارای نقره یا روکش نقره یا آب نقره، وابسته به نقره، (پول) بر مبنای نقره، بلیغ، روان، فصیح، سلیس، نقره فام کردن یا شدن، سیمین رنگ کردن یا شدن، گینه (نشان: ag، وزن اتمی: 107/868، شماره ی اتمی: 47، چگالی: 10/43، نقطه ی گداز: 961/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 2163 درجه سانتیگراد)، سکه ی نقره، کارد چنگال (از نقره یا فلز دیگر - silverware هم می گویند)، ظروف نقره ای، ماده ی نقره فام که پشت آینه می مالند، ملح نقره (در عکاسی)، مخفف: silver medal، هوادار پایه ی نقره، دارای صدا یا تن سیمین (ملایم و آشکار)، وابسته به جشن 25 سالگی ازدواج (و غیره)، آب نقره دادن، با نقره روکش کردن، اکلیل زدن، نقره ای کردن یا شدن

معنی : نقره، سیم، پول نقره، نقره پوش کردن، نقره فام شدن معانی دیگر : پول، ثروت، مال و منال، نقره فام، سیمین فام، سیمگون، سفید خاکستری، نقره ای، دارای نقره یا روکش نقره یا آب نقره، وابسته به نقره، (پول) بر مبنای نقره، بلیغ، روان، فصیح، سلیس، نقره فام کردن یا شدن، سیمین رنگ کردن یا شدن، گینه (نشان: ag

silver

silver blue

<hr> (شیمی) کلرید نقره (agcl)

silver chloride

silver cloth

silver coated

silver coulometer

silver fulminate

silver halide

<hr> (شیمی) یدور نقره، یدید نقره (agi)

(شیمی) یدور نقره، یدید نقره (agi)

silver iodide

silver or ag or ag

silver oxide cell zinc silver oxide cell silver zinc cell

silver print

silverimetry

silvialite

silylation

simes test of multiple hypotheses

simferite

<hr> معنی : مطابق، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، متشابه، قرین، یک دست، همسان <hr> معانی دیگر : (تقریبا ولی نه کاملا) یکجور، مانند هم، هم آسا، مانسته، همگون، (هندسه) متشابه، همدیس، مانا (هم شکل ولی نه هم اندازه)، باستار

معنی : مطابق، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، متشابه، قرین، یک دست، همسان معانی دیگر : (تقریبا ولی نه کاملا) یکجور، مانند هم، هم آسا، مانسته، همگون، (هندسه) متشابه، همدیس، مانا (هم شکل ولی نه هم اندازه)، باستار

similar

similar arcs

similar assets

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی