دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : ده برابر، ده چندان <hr> معانی دیگر : ده مرتبه

معنی : ده برابر، ده چندان معانی دیگر : ده مرتبه

tenfold

tengchongite

tengerite

tenkyo

tennantite or binnite or binnite or julianite

tenner

<hr> معنی : زبانه، زبانه دار کردن <hr> معانی دیگر : (نجاری) زبانه (که در کام جا می گیرد)، زبانه ساختن

معنی : زبانه، زبانه دار کردن معانی دیگر : (نجاری) زبانه (که در کام جا می گیرد)، زبانه ساختن

tenon

<hr> معنی : تمایل، نیت، رویه، مفهوم، مفاد، فحوا، صدای زیر مردانه <hr> معانی دیگر : تمایل کلی، گرایش، مسیر معمولی، گذرراه، معنی کلی، چم، (موسیقی) تنور، (مهجور) نهاد، طبیعت، سرشت، (سند رسمی) متن دقیق، مفاد (رجوع شود به: transcript)، (موسیقی) وابسته به صدای تنور

معنی : تمایل، نیت، رویه، مفهوم، مفاد، فحوا، صدای زیر مردانه معانی دیگر : تمایل کلی، گرایش، مسیر معمولی، گذرراه، معنی کلی، چم، (موسیقی) تنور، (مهجور) نهاد، طبیعت، سرشت، (سند رسمی) متن دقیق، مفاد (رجوع شود به: transcript)، (موسیقی) وابسته به صدای تنور

tenor

tens digit

tensho

<hr> رجوع شود به: tensile، کشش پذیر، قابل تمدد، کشیده شدنی، قابل کشیدن

رجوع شود به: tensile، کشش پذیر، قابل تمدد، کشیده شدنی، قابل کشیدن

tensible

<hr> معنی : کش دار، قابل انبساط <hr> معانی دیگر : وابسته به یا دارای تنیدگی، تنش پذیر، کششی

معنی : کش دار، قابل انبساط معانی دیگر : وابسته به یا دارای تنیدگی، تنش پذیر، کششی

tensile

tensile cracks or tensile fissures or tensile fissures

tensile member

tensile modulus

tensile properties

tensile strain

<hr> مقاومت کششی، توان کششی

مقاومت کششی، توان کششی

tensile strength

tensile stress

tensile stress area

tensile vibration

tensilometer

<hr> (وسیله ی سنجش اختلاف میان فشار بخارهای دو محلول) تنش سنج، tensometer کشش سنج، الت سنجش نیروی کشش وفشارگاز وبخار

(وسیله ی سنجش اختلاف میان فشار بخارهای دو محلول) تنش سنج، tensometer کشش سنج، الت سنجش نیروی کشش وفشارگاز وبخار

tensimeter

<hr> معنی : کشش سنج <hr> معانی دیگر : (وسیله ی سنجش میزان کشیدگی سیم یا الیاف پارچه و غیره) کشش سنج، tensimeter کشش سنج، الت سنجش نیروی کشش وفشارگاز وبخار

معنی : کشش سنج معانی دیگر : (وسیله ی سنجش میزان کشیدگی سیم یا الیاف پارچه و غیره) کشش سنج، tensimeter کشش سنج، الت سنجش نیروی کشش وفشارگاز وبخار

tensiometer

<hr> معنی : بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط، تحت فشار قرار دادن <hr> معانی دیگر : تنیدگی، کشیدگی، نگرانی، دلواپسی، حالت عصبی، فشار روحی، کشاکش، کدورت، ولتاژ، (گاز و بخار) قدرت انبساط، گسترش پذیری، (مقاومت مصالح) کشش، نیروی کششی، کش زور، توازن نیروها، هم زوری، امتداد

معنی : بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط، تحت فشار قرار دادن معانی دیگر : تنیدگی، کشیدگی، نگرانی، دلواپسی، حالت عصبی، فشار روحی، کشاکش، کدورت، ولتاژ، (گاز و بخار) قدرت انبساط، گسترش پذیری، (مقاومت مصالح) کشش، نیروی کششی، کش زور، توازن نیروها، هم زوری، امتداد

tension

tension coefficient

tension crack

tension device

tension draft

tension failure

tension fault

tension field action

tension flange

tension gear

tension head

tension leg platform

tension member

tension meter

tension pulley

tension reinforcement

tension rig

tension strength

tension surging

tension test diagram

tension tie

tension washer

<hr> معنی : کششی، انبساطی <hr> معانی دیگر : کششی، انبساطی

معنی : کششی، انبساطی معانی دیگر : کششی، انبساطی

واژه های حرف "t" - دیکشنری تخصصی