دیکشنری تخصصی

voice grade channel

voice grade line

voice in

voice input

<hr> (کامپیوتر) پست گفتاری، پست صوتی

(کامپیوتر) پست گفتاری، پست صوتی

voice mail

voice multiplexing

voice off

voice operated transmission

voice output

<hr> (تلویزیون و غیره) صدای خارج از تصویر، سخنان افزوده (بر تصویر)

(تلویزیون و غیره) صدای خارج از تصویر، سخنان افزوده (بر تصویر)

voice over

voice over ip

voice over narration

<hr> (دستگاه الکترونیکی) صداشناس

(دستگاه الکترونیکی) صداشناس

voice recognition

voice recognition unit

voice responce

voice response

voice store and forward

voice synthesis

<hr> (کامپیوتر و غیره) صداساز، سخن آما

(کامپیوتر و غیره) صداساز، سخن آما

voice synthesizer

voice synthesizer speech synthesizer

voice test

voice track

voice warnin system

<hr> سخن نگاری (مانند انگشت نگاری برای شناسایی به کار می رود)

سخن نگاری (مانند انگشت نگاری برای شناسایی به کار می رود)

voiceprint

voicer

<hr> معنی : پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاریاز، پوچ کردن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن، باطل کردن، بی اثر کردن، باطل شدن، خارج شدن، بیرون ریختن <hr> معانی دیگر : کاواک، فاقد، بی، (حقوق) فاقد ارزش قانونی، خلا، فضای خالی، تهی جا، جا، (با: the) تهیگی، (بازی ورق) خالی بودن دست از ورق های خال بخصوصی، (نادر) تهی کردن، خالی کردن، تخلیه کردن، بلااثر کردن، از اعتبار قانونی انداختن، (شغل) بلاتصدی، پست خالی، شکاف، سوراخ، حفره، بی فایده، عاطل، بی اثر، بی نتیجه، ابطال پذیر، شاشیدن، ریدن، قضای حاجت کردن

معنی : پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاریاز، پوچ کردن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن، باطل کردن، بی اثر کردن، باطل شدن، خارج شدن، بیرون ریختن معانی دیگر : کاواک، فاقد، بی، (حقوق) فاقد ارزش قانونی، خلا، فضای خالی، تهی جا، جا، (با: the) تهیگی، (بازی ورق) خالی بودن دست از ورق های 

void

void cement ratio

void contract

void distribution coefficient

void index

void ratio

<hr> نتیجه باطل، نتیجه بی اعتبار

نتیجه باطل، نتیجه بی اعتبار

void result

void set

void space

void volume

<hr> معنی : جایز، قابل ابطال، قابل لغو <hr> معانی دیگر : حق

معنی : جایز، قابل ابطال، قابل لغو معانی دیگر : حق

voidable

voidable contract

voidal concretion or voidal or voidal

voidance water

voids

voids ratio

voie

voie normale

<hr> معنی : پارچه نازک لباسی زنانه، وال <hr> معانی دیگر : پارچه ی نازک

معنی : پارچه نازک لباسی زنانه، وال معانی دیگر : پارچه ی نازک

voile

voile yarn

<hr> (حقوق)، آزمون راستگویی شاهد دادگاه

(حقوق)، آزمون راستگویی شاهد دادگاه

voir dire

<hr> مخفف:، مخفف: volcano مخفف: volume مخفف: volunteer

مخفف:، مخفف: volcano مخفف: volume مخفف: volunteer

واژه های حرف "v" - دیکشنری تخصصی