انگلیسی به فارسی

acephaline

acephalism

acephalist

acephalite

acephalo

acephalocyst

acephalon

<hr> معنی : بی سر، حیوان راستهء بی سران <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) بی سر، بی ابتدا، ناقص در ابتدا

معنی : بی سر، حیوان راستهء بی سران معانی دیگر : (جانور شناسی) بی سر، بی ابتدا، ناقص در ابتدا

acephalous

acephalus

acephaly

acepromazine

aceptive

<hr> معنی : نهر ابیاری، جویبار <hr> معانی دیگر : (امریکا) کانال آبیاری، جوی

معنی : نهر ابیاری، جویبار معانی دیگر : (امریکا) کانال آبیاری، جوی

acequia

acer

<hr> افراییان، تیره ء افرا، افرایان

افراییان، تیره ء افرا، افرایان

aceraceae

aceraceous

acerae

<hr> معنی : سوزنی، تیرهء افرا، سوزنی شکل <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) سوزنی شکل، سوزن مانند، نوک تیز

معنی : سوزنی، تیرهء افرا، سوزنی شکل معانی دیگر : (گیاه شناسی) سوزنی شکل، سوزن مانند، نوک تیز

acerate

acerate leaf

acerathere

aceratherium

aceratosis

<hr> معنی : ترش، گس، دبش <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: acerbic

معنی : ترش، گس، دبش معانی دیگر : رجوع شود به: acerbic

acerb

<hr> معنی : تند و تیز کردن، ترش کردن، تلخ و گس کردن <hr> معانی دیگر : ترش یا تلخ کردن، تل&nbsp; و گس کردن

معنی : تند و تیز کردن، ترش کردن، تلخ و گس کردن معانی دیگر : ترش یا تلخ کردن، تل و گس کردن

acerbate

acerbated

acerbates

acerbating

acerber

<hr> ترش، ترش مزه، دبش، گس، بددهان، بدخلق، ترشرو

ترش، ترش مزه، دبش، گس، بددهان، بدخلق، ترشرو

acerbic

acerbically

acerbities

acerbitude

<hr> معنی : تندی، ترشی، دبشی، درشتی <hr> معانی دیگر : (در مورد کلام و خلق و خو) ترشرویی، خشونت، بدخلقی، حرف تند، ترش زبانی، ترش مزگی

معنی : تندی، ترشی، دبشی، درشتی معانی دیگر : (در مورد کلام و خلق و خو) ترشرویی، خشونت، بدخلقی، حرف تند، ترش زبانی، ترش مزگی

acerbity

acerbityacerose

acerbly

acerbophobia

acerdol

aceric

acerin

acerli

acerola

acerolas

acerose

acerous

acerra

acertannin

acerval

<hr> معنی : انبوه شده، انباشته <hr> معانی دیگر : وابسته به گیاهانی که پهلوی هم و به صورت دسته (یا سنبله یا کلاله) می رویند، کپه ای، انبوه زی، کپه شده، به هم چسبیده

معنی : انبوه شده، انباشته معانی دیگر : وابسته به گیاهانی که پهلوی هم و به صورت دسته (یا سنبله یا کلاله) می رویند، کپه ای، انبوه زی، کپه شده، به هم چسبیده

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی