انگلیسی به فارسی

acrometer

acromia

acromial

acromial process

acromicria

acromikria

acromimia

acromioclavicular

acromiocoracoid

acromiodeltoid

acromiohumeral

acromiohyoid

<hr> (کالبد شناسی) زائده ی اخرمی، قله الکتف، بخش بالایی و بیرونی استخوان کتف، نوک شانه، زائده ء اخرمی استخوان کتف

(کالبد شناسی) زائده ی اخرمی، قله الکتف، بخش بالایی و بیرونی استخوان کتف، نوک شانه، زائده ء اخرمی استخوان کتف

acromion

acromioscapular

acromiosternal

acromiothoracic

acromphalus

acromyodic

acromyodous

acromyotonus

<hr> قسمت قدامی حیوانات بنددار مثل حشرات

قسمت قدامی حیوانات بنددار مثل حشرات

acron

acronal

acronarcotic

acronic

acronical

acronical or acronycal

acronically

acronichal

acronichally

acronyc

acronycal

acronycally

acronych

acronychal

acronychally

acronychous

acronycta

<hr> <b>معنی</b> : سر نام <hr> <b>معانی دیگر</b> : تارک نام، سرینام (واژه ای که از حروف اول چند واژه ی دیگر ساخته شده باشد مثل radar که از حروف اول radio detecting and ranging گرفته شده است)، کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد مانند radar که از کلمات ranging and detectingradio ساخته شده

معنی : سر نام معانی دیگر : تارک نام، سرینام (واژه ای که از حروف اول چند واژه ی دیگر ساخته شده باشد مثل radar که از حروف اول radio detecting and ranging گرفته شده است)، کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد مانند radar که از کلمات ranging and detectingradio ساخته شده

acronym

acronymically

acronymized

acronymizing

acronymous

acroparalysis

acroparesthesia

acropathology

acropathy

<hr> (گیاه شناسی) تارک سو، تارک رو (با basipetal مقایسه شود)، رشد از پایه ساقه به بالا

(گیاه شناسی) تارک سو، تارک رو (با basipetal مقایسه شود)، رشد از پایه ساقه به بالا

acropetal

acropetally

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی