انگلیسی به فارسی

afterwort

afterwrath

afterwrist

afteryears

aftmost

aftonian

aftosa

aftosas

aftra

aftwards

afunctional

afwillite

afzelia

<hr> مخفف:، (ارتش) آجودان کل، پیشوند معادل با: ad- (پیش از g می آید)، (شیمی) نقره، پادگن

مخفف:، (ارتش) آجودان کل، پیشوند معادل با: ad- (پیش از g می آید)، (شیمی) نقره، پادگن

agabanee

agacant

agacerie

agad

agada

agade

agadic

agag

<hr> معنی : از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار، بعلاوه، از طرف دیگر <hr> معانی دیگر : به علاوه، همچنین، علاوه بر این، (نادر) متقابلا، در جواب، (مهجور) در جهت مخالف، به عقب

معنی : از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار، بعلاوه، از طرف دیگر معانی دیگر : به علاوه، همچنین، علاوه بر این، (نادر) متقابلا، در جواب، (مهجور) در جهت مخالف، به عقب

again

againbuy

againsay

<hr> معنی : با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی <hr> معانی دیگر : مقابل، فراروی، جنب، پهلوی، در آمادگی برای، مهیای، به (حساب)، نسیه، به اعتبار، در مقایسه با، (قدیمی) قبلا، تا هنگامی که، به رغم، پیوسته، مقارن

معنی : با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی معانی دیگر : مقابل، فراروی، جنب، پهلوی، در آمادگی برای، مهیای، به (حساب)، نسیه، به اعتبار، در مقایسه با، (قدیمی) قبلا، تا هنگامی که، به رغم، پیوسته، مقارن

against

against the clock

<hr> در مسابقه یا گذشت زمان، کوشش در انجام کار پیش از انقضای وقت

در مسابقه یا گذشت زمان، کوشش در انجام کار پیش از انقضای وقت

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی