انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : کاریکاتور نگار <hr> معانی دیگر : کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز

معنی : کاریکاتور نگار معانی دیگر : کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز

caricaturist

caricetum

caricographer

caricography

caricologist

caricology

caricom

caricous

carid

carida

caridea

caridean

carideer

caridoid

caridomorpha

carien

<hr> معنی : کرم خوردگی دندان، پوسیدگی استخوان <hr> معانی دیگر : (پزشکی - دندان سازی) کرم خوردگی دندان، تباهی بافت های استخوان (و دندان)، پوسیدگی، کرمو

معنی : کرم خوردگی دندان، پوسیدگی استخوان معانی دیگر : (پزشکی - دندان سازی) کرم خوردگی دندان، تباهی بافت های استخوان (و دندان)، پوسیدگی، کرمو

caries

carijona

<hr> معنی : سنتور زنگی، نوازنده سنتور زنگی، زنگهای موسیقی <hr> معانی دیگر : (موسیقی - یک دسته زنگ هایی که هریک نت به خصوصی دارد و با به صدا درآوردن آنها آهنگ ایجاد می کنند - امروزه این زنگ ها بوسیله ی کلیدهایی شبیه پیانو به صدا درمی آیند) کاریلون، آهنگ موسیقی ایجاد شده بدین طریق

معنی : سنتور زنگی، نوازنده سنتور زنگی، زنگهای موسیقی معانی دیگر : (موسیقی - یک دسته زنگ هایی که هریک نت به خصوصی دارد و با به صدا درآوردن آنها آهنگ ایجاد می کنند - امروزه این زنگ ها بوسیله ی کلیدهایی شبیه پیانو به صدا درمی آیند) کاریلون، آهنگ موسیقی ایجاد شده بدین طریق

carillon

carillonned

<hr> (موسیقی) کاریلون نواز، کسی که زنگ های موزون را به صدا در می آورد، نوازنده سنتور زنگی

(موسیقی) کاریلون نواز، کسی که زنگ های موزون را به صدا در می آورد، نوازنده سنتور زنگی

carillonneur

carillonneurs

carillonning

carillons

<hr> معنی : ناو، زورق، کشتی حمال <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی ـ استخوان یا عضوی که مثل لبه ی کوه یا ته کشتی دارای برآمدگی ممتد باشد مثلا استخوان سینه ی مرغ) استخوان ناودیس، (نجوم) استارگان (یا مجمع الکواکب) زورق (که از نیمکره ی جنوبی قابل رویت است)، pl زورق

معنی : ناو، زورق، کشتی حمال معانی دیگر : (زیست شناسی ـ استخوان یا عضوی که مثل لبه ی کوه یا ته کشتی دارای برآمدگی ممتد باشد مثلا استخوان سینه ی مرغ) استخوان ناودیس، (نجوم) استارگان (یا مجمع الکواکب) زورق (که از نیمکره ی جنوبی قابل رویت است)، pl زورق

carina

carina fornicis

<hr> مثل زورق، زورقی، شبیه زورق

مثل زورق، زورقی، شبیه زورق

carinal

<hr> (زیست شناسی ـ دارای برآمدگی ممتد در وسط مثل استخوان سینه مرغ) ناوی، ناودیس (carinated هم می گویند)، زورقی

(زیست شناسی ـ دارای برآمدگی ممتد در وسط مثل استخوان سینه مرغ) ناوی، ناودیس (carinated هم می گویند)، زورقی

carinate

carinate bird

carinated

carination

caring

<hr> ناحیه ی کارین تیا (در اروپای مرکزی - بین اتریش و جمهوری اسلوینیا تقسیم شده است)

ناحیه ی کارین تیا (در اروپای مرکزی - بین اتریش و جمهوری اسلوینیا تقسیم شده است)

carinthia

carinthian

carinula

carinulate

carinule

<hr> کاریوکا (ساکن شهر ریودوژانیرو)، اهل شهر ریودوژانیرو

کاریوکا (ساکن شهر ریودوژانیرو)، اهل شهر ریودوژانیرو

carioca

cariocas

cariole

carioles

carioling

cariologist

cariosity

<hr> معنی : پوسیده، کرم خورده <hr> معانی دیگر : (دندان) کرم خورده

معنی : پوسیده، کرم خورده معانی دیگر : (دندان) کرم خورده

واژه های حرف "c" - انگلیسی به فارسی