انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : دندانی شکل <hr> معانی دیگر : (به شکل دندان) دنداندیس

معنی : دندانی شکل معانی دیگر : (به شکل دندان) دنداندیس

dentiform

<hr> معنی : خمیر دندان، گرد دندان <hr> معانی دیگر : (گرد یا خمیر) دندان پاک کن

معنی : خمیر دندان، گرد دندان معانی دیگر : (گرد یا خمیر) دندان پاک کن

dentifrice

dentifrices

<hr> دندان زا، دندان آور، دندانه دار، دارای ساختمان مضرس

دندان زا، دندان آور، دندانه دار، دارای ساختمان مضرس

dentigerous

<hr> (معماری) کنگره، دندانه (هر برآمدگی مربع شکل یا دندان مانند)، دندان سانه، کنگره چهار گوش لبه قرنیس

(معماری) کنگره، دندانه (هر برآمدگی مربع شکل یا دندان مانند)، دندان سانه، کنگره چهار گوش لبه قرنیس

dentil

dentilabial

dentilated

dentilation

dentile

dentiled

dentilingual

dentiloguy

dentiloquist

dentiloquy

dentils

dentimeter

<hr> معنی : عاج دندان <hr> معانی دیگر : (دندان) عاج (که زیر مینا قرار دارد - dentine هم می نویسند)

معنی : عاج دندان معانی دیگر : (دندان) عاج (که زیر مینا قرار دارد - dentine هم می نویسند)

dentin

dentinal

dentinasal

<hr> معنی : عاج دندان <hr> معانی دیگر : عاج دندان

معنی : عاج دندان معانی دیگر : عاج دندان

dentine

denting

dentinitis

dentinoblast

dentinoid

dentinoma

dentiparous

dentiphone

dentiroster

dentirostral

dentirostrate

dentirostres

dentiscalp

dentistic

<hr> معنی : دندان پزشکی، دندانسازی <hr> معانی دیگر : دندانپزشکی، دندانسازی

معنی : دندان پزشکی، دندانسازی معانی دیگر : دندانپزشکی، دندانسازی

dentistry

dentists

<hr> (شماره و طرز قرار گیری و نوع دندان ها در دهان) دندان نهاد، (درآوردن دندان) دندان آوری، دندان درآوری، وضع تعداد دندانهای جانور، ساختمان دندانها

(شماره و طرز قرار گیری و نوع دندان ها در دهان) دندان نهاد، (درآوردن دندان) دندان آوری، دندان درآوری، وضع تعداد دندانهای جانور، ساختمان دندانها

dentition

<hr> به شکل دندان، دندان دیس

به شکل دندان، دندان دیس

dentoid

dentolingual

dentonasal

dentons

dentosurgical

dents

dentulous

<hr> معنی : یک دست دندان مصنوعی، دندان مصنوعی گذاری <hr> معانی دیگر : دندان مصنوعی، (جمع) یک دست دندان (بالا و پایین)

معنی : یک دست دندان مصنوعی، دندان مصنوعی گذاری معانی دیگر : دندان مصنوعی، (جمع) یک دست دندان (بالا و پایین)

denture

dentures

denturist

denuclearization

<hr> (کشور یا ناحیه یی را) از سلاح های اتمی زدودن، بمب اتم زدایی کردن

(کشور یا ناحیه یی را) از سلاح های اتمی زدودن، بمب اتم زدایی کردن

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی