انگلیسی به فارسی

derotreme

derout

<hr> معنی : جر ثقیل، برج چاه کنی، دکل کشتی، با جرثقیل حمل کردن <hr> معانی دیگر : دکل حفاری، دکل چاه نفت، منجنیق، دریک، بزرگ دکل

معنی : جر ثقیل، برج چاه کنی، دکل کشتی، با جرثقیل حمل کردن معانی دیگر : دکل حفاری، دکل چاه نفت، منجنیق، دریک، بزرگ دکل

derrick

derrickman

derrickmen

derricks

derrid

<hr> ژاک دریدا (فیلسوف فرانسوی)

ژاک دریدا (فیلسوف فرانسوی)

derrida

derride

derrieres

derries

derring-do

<hr> معنی : تپانچه لوله کوتاه <hr> معانی دیگر : (طپانچه ی لوله کوتاه) درینجر

معنی : تپانچه لوله کوتاه معانی دیگر : (طپانچه ی لوله کوتاه) درینجر

derringer

<hr> (گیاه شناسی) دریس (انواع گیاهان بومی هند از جنس derris که از ریشه ی آنها rotenone بدست می آید)

(گیاه شناسی) دریس (انواع گیاهان بومی هند از جنس derris که از ریشه ی آنها rotenone بدست می آید)

derris

derris root

derrière

derry

derth

dertra

dertrum

deruralize

derust

derv

<hr> معنی : درویش، فقیر <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی) درویش، قلندر، فارسی درویش

معنی : درویش، فقیر معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی) درویش، قلندر، فارسی درویش

dervish

dervishes

dervishism

dervishlike

<hr> شهر دموین (پایتخت ایالت آیوا در امریکا)

شهر دموین (پایتخت ایالت آیوا در امریکا)

des moines

<hr> نامقدس کردن، از تقدس انداختن

نامقدس کردن، از تقدس انداختن

desacralize

desagrement

desalinated

desalinates

desalinating

<hr> نمک زدایی (به ویژه نمک زدایی آب دریا برای نوشیدنی کردن آن) (desalinization هم می نویسند)

نمک زدایی (به ویژه نمک زدایی آب دریا برای نوشیدنی کردن آن) (desalinization هم می نویسند)

desalination

desalinator

desalinise

desalinized

desalinizes

desalinizing

<hr> نمک زدایی کردن (به ویژه از آب دریا)، نمک گرفتن از، نمک گیری کردن از

نمک زدایی کردن (به ویژه از آب دریا)، نمک گرفتن از، نمک گیری کردن از

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی