انگلیسی به فارسی

di or dia

di-iodotyrosine

<hr> پیشوند:، از میان، از وسط، سرتاسر، ترا [diagram]

پیشوند:، از میان، از وسط، سرتاسر، ترا [diagram]

dia-

diabantite

<hr> (سنگ شناسی)، دیاباز (سنگ بلورین و بازالتی)، (قدیمی) رجوع شود به: diorite

(سنگ شناسی)، دیاباز (سنگ بلورین و بازالتی)، (قدیمی) رجوع شود به: diorite

diabase

diabases

diabasic

diabaterial

<hr> معنی : دیابت، مرض قند، مرض دولاب <hr> معانی دیگر : (پزشکی) مرض قند، بیماری دولاب، میزه روی، طب دیابت، مر­ دولاب، مر­ قند

معنی : دیابت، مرض قند، مرض دولاب معانی دیگر : (پزشکی) مرض قند، بیماری دولاب، میزه روی، طب دیابت، مر­ دولاب، مر­ قند

diabetes

<hr> (پزشکی) میزه روی بی مزه، دیابت بی مزه (که نشان آن تشنگی زیاد و پیشاب زیاد است)

(پزشکی) میزه روی بی مزه، دیابت بی مزه (که نشان آن تشنگی زیاد و پیشاب زیاد است)

diabetes insipidus

<hr> معنی : مرض قند، دیابت شیرین، دولاب <hr> معانی دیگر : (پزشکی) میزه روی شیرین، دیابت قندی، دولاب شیرین، طب مر­ قند

معنی : مرض قند، دیابت شیرین، دولاب معانی دیگر : (پزشکی) میزه روی شیرین، دیابت قندی، دولاب شیرین، طب مر­ قند

diabetes mellitus

<hr> معنی : دولابی، مبتلا یا وابسته بمرض قند <hr> معانی دیگر : وابسته به مرض قند، مبتلا یا وابسته بمر­ قند

معنی : دولابی، مبتلا یا وابسته بمرض قند معانی دیگر : وابسته به مرض قند، مبتلا یا وابسته بمر­ قند

diabetic

diabetic acidosis

diabetic coma

diabetic diet

diabetic retinopathy

diabetical

diabetics

diabetogenous

diabetometer

diabetophobia

diablene

<hr> معنی : شیطنت، جادو گری <hr> معانی دیگر : سرو کار با شیاطین (مثلا از راه سحر و جادو)، داستان های شیاطین و عفریت

معنی : شیطنت، جادو گری معانی دیگر : سرو کار با شیاطین (مثلا از راه سحر و جادو)، داستان های شیاطین و عفریت

diablerie

diablery

diablotin

diabol

diabolarchy

diabolatry

diaboleptic

<hr> معنی : شیطانی، اهریمنی <hr> معانی دیگر : وابسته به شیاطین و عفریت ها، بدجنس، بدذات، شیطان خو، بدسرشت، بدسگال، بدجنسانه (diabolical هم می گویند)

معنی : شیطانی، اهریمنی معانی دیگر : وابسته به شیاطین و عفریت ها، بدجنس، بدذات، شیطان خو، بدسرشت، بدسگال، بدجنسانه (diabolical هم می گویند)

diabolic

<hr> معنی : شیطانی، اهریمنی <hr> معانی دیگر : شیطانی، اهریمنی

معنی : شیطانی، اهریمنی معانی دیگر : شیطانی، اهریمنی

diabolical

diabolically

diabolicalness

diabolification

diabolifuge

diabolify

diabolisation

diabolise

diabolised

diabolising

<hr> معنی : فریب <hr> معانی دیگر : سر و کار با شیاطین و عفریت ها (مثلا از راه سحر و جادو)، شیطان پرستی، اعتقاد به شیاطین و پرستش آنان، رفتار شیطانی، کار اهریمنی، کارهای شیطانی، دیوخویی، افسونگری

معنی : فریب معانی دیگر : سر و کار با شیاطین و عفریت ها (مثلا از راه سحر و جادو)، شیطان پرستی، اعتقاد به شیاطین و پرستش آنان، رفتار شیطانی، کار اهریمنی، کارهای شیطانی، دیوخویی، افسونگری

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی