انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : نرم کردن، بشکل لرزانک در اوردن، شل کردن، مثل ژله شدن، ژله مانند کردن <hr> معانی دیگر : تبدیل به ژله کردن یا شدن

معنی : نرم کردن، بشکل لرزانک در اوردن، شل کردن، مثل ژله شدن، ژله مانند کردن معانی دیگر : تبدیل به ژله کردن یا شدن

jellify

jellifying

jellily

jelling

<hr> (نام بازرگانی) ژله، لرزانک (خوراکی)، نام تجارتی ژله، مسقطی

(نام بازرگانی) ژله، لرزانک (خوراکی)، نام تجارتی ژله، مسقطی

jello

jells

<hr> معنی : دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن <hr> معانی دیگر : ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

معنی : دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن معانی دیگر : ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

jelly

<hr> (نوعی آب نبات که درون آن ژله است) جلی بین، نوعی اب نبات پاستیل، ادم حساس و بی اراده و سست عنصر

(نوعی آب نبات که درون آن ژله است) جلی بین، نوعی اب نبات پاستیل، ادم حساس و بی اراده و سست عنصر

jelly bean

jelly egg

jelly fungus

<hr> معنی : رولت، نان شیرینی ژله دار و لوله کرده <hr> معانی دیگر : رولت، نان شیرینی ژله دار و لوله کرده، کیک لایه ای (دارای لایه هایی از ژله و نان شیرین)، رولت

معنی : رولت، نان شیرینی ژله دار و لوله کرده معانی دیگر : رولت، نان شیرینی ژله دار و لوله کرده، کیک لایه ای (دارای لایه هایی از ژله و نان شیرین)، رولت

jelly roll

jellybean

jellybeans

<hr> (جانور شناسی) چتر دریایی، مدوز (رده ی scyphozoa از cnidarian ها که بدنشان از ماده ی ژله مانندی درست شده و در آب شناور است)، کاواکان یا توتیاء البحر اقیانوس که بیشتردرسواحل نیو انگلند زندگی میکند، ستاره دریایی، مدوسا، نجم البحر، ستاره دریایی، ربه البحر

(جانور شناسی) چتر دریایی، مدوز (رده ی scyphozoa از cnidarian ها که بدنشان از ماده ی ژله مانندی درست شده و در آب شناور است)، کاواکان یا توتیاء البحر اقیانوس که بیشتردرسواحل نیو انگلند زندگی میکند، ستاره دریایی، مدوسا، نجم البحر، ستاره دریایی، ربه البحر

jellyfish

jellyfishes

jellying

jellyleaf

jellylike

jellylikeness

jellyroll

jelske

jelutong

jelutongs

<hr> معنی : ستوان، افسر <hr> معانی دیگر : در ارتش هند ستوان

معنی : ستوان، افسر معانی دیگر : در ارتش هند ستوان

jemadar

jemadars

jemble

jemez

jemidar

jemima

jemmied

jemmies

jemmily

jemminess

<hr> معنی : دیلم مخصوص دزدان <hr> معانی دیگر : (انگلیس)، رجوع شود به: jimmy

معنی : دیلم مخصوص دزدان معانی دیگر : (انگلیس)، رجوع شود به: jimmy

jemmy

jenequen

jenghiz khan

jenkin

jenna

jenner

jennerization

jennerize

<hr> معنی : خر ماده، اسب اسپانیولی کوچک، ماچهخر <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) الاغ ماده، ماچه الاغ، ماده خر

معنی : خر ماده، اسب اسپانیولی کوچک، ماچهخر معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) الاغ ماده، ماچه الاغ، ماده خر

واژه های حرف "j" - انگلیسی به فارسی