انگلیسی به فارسی

kidneywort

<hr> کدرون (نام دره ای در خاور اورشلیم و نام نهری که در این دره جاری است)

کدرون (نام دره ای در خاور اورشلیم و نام نهری که در این دره جاری است)

kidron

<hr> چرم بزغاله، شورو، جیر، سختیان، تیماج، تیماج، پوست بزغاله، شورو

چرم بزغاله، شورو، جیر، سختیان، تیماج، تیماج، پوست بزغاله، شورو

kidskin

kidskins

kidsman

kidvid

<hr> نشئه، حشیش، بنگ، کیف بیکارى

نشئه، حشیش، بنگ، کیف بیکارى

kief

kiefekil

kieffer

kiekie

kiel

kiel canal

<hr> (لهستانی) کالباس، نوعی سوسیس سنتی در کشورهای اروپای شرقی است

(لهستانی) کالباس، نوعی سوسیس سنتی در کشورهای اروپای شرقی است

kielbasa

kielbasi

<hr> پاتیل (برای رنگرزی یا جوشاندن پارچه و غیره)، تغار، یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان، درپاتیل وجوشانیدن

پاتیل (برای رنگرزی یا جوشاندن پارچه و غیره)، تغار، یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان، درپاتیل وجوشانیدن

kier

<hr> سورن کیرکگارد (فیلسوف دانمارکی)

سورن کیرکگارد (فیلسوف دانمارکی)

kierkegaard

kiers

<hr> سنگ چخماق ته نشسته، درساختن دینامیت بکارمیرود

سنگ چخماق ته نشسته، درساختن دینامیت بکارمیرود

kieselguhr

kieselguhr or kieselgur

kieselgur

<hr> (شیمی) کیسریت (سولفات منیزیم آبدار: mgso4.h2o)

(شیمی) کیسریت (سولفات منیزیم آبدار: mgso4.h2o)

kieserite

kiesserite

kiester

kiestless

<hr> شهر کیف (پایتخت جمهوری اوکراین)

شهر کیف (پایتخت جمهوری اوکراین)

kiev

kif or kief

kifs

<hr> شهر کیگالی (پایتخت کشور افریقایی رواندا)

شهر کیگالی (پایتخت کشور افریقایی رواندا)

kigali

kiho

kikar

kikatsik

<hr> (خودمانی ـ تحقیرآمیز و زننده) جهود

(خودمانی ـ تحقیرآمیز و زننده) جهود

kike

kikes

kiki

kikki

kikoi

kikongo

kikori

kiku

kikuel

kikumon

<hr> سیاهپوست کیکویو (قبیله ای از مردم کشور کنیا)

سیاهپوست کیکویو (قبیله ای از مردم کشور کنیا)

kikuyu

<hr> حجره راهب ایرلندی، مقبره، این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی gt;حجره و سلول و نهر lt;است، رود، نهر

حجره راهب ایرلندی، مقبره، این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی gt;حجره و سلول و نهر lt;است، رود، نهر

واژه های حرف "k" - انگلیسی به فارسی