انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : زایشی، مولودی <hr> معانی دیگر : بوم، مرز و بوم، زادگاه، وابسته به تولد، از تاریخ تولد (تا حال)، پس زایشی، استان ناتال (در جمهوری افریقای جنوبی)

معنی : زایشی، مولودی معانی دیگر : بوم، مرز و بوم، زادگاه، وابسته به تولد، از تاریخ تولد (تا حال)، پس زایشی، استان ناتال (در جمهوری افریقای جنوبی)

natal

natal day

natale

natalia

natalian

natalie

natalism

natalitial

<hr> رجوع شود به: birthrate، میزان زاد و ولد، تعداد زایش وموالید جدید

رجوع شود به: birthrate، میزان زاد و ولد، تعداد زایش وموالید جدید

natality

natally

<hr> شناور (بر سطح آب)، در مورد جانوران شناور یا متحرک دراب

شناور (بر سطح آب)، در مورد جانوران شناور یا متحرک دراب

natant

natantly

nataraja

<hr> دفتر اسناد رسمی را اداره کردن، محضر داری کردن، گواهی رسمی کردن

دفتر اسناد رسمی را اداره کردن، محضر داری کردن، گواهی رسمی کردن

natarize

<hr> معنی : شناوری، فنشنا، شناگری <hr> معانی دیگر : شنا

معنی : شناوری، فنشنا، شناگری معانی دیگر : شنا

natation

natator

natatores

natatoria

<hr> وابسته به یا مناسب برای شناوری، شناورانه، شناور (natatory هم می گویند)، natatory : وابسته به شنا

وابسته به یا مناسب برای شناوری، شناورانه، شناور (natatory هم می گویند)، natatory : وابسته به شنا

natatorial

natatorious

<hr> معنی : استخر شنا، شناگاه <hr> معانی دیگر : استخر شنا (به ویژه در جای سر پوشیده)

معنی : استخر شنا، شناگاه معانی دیگر : استخر شنا (به ویژه در جای سر پوشیده)

natatorium

natatoriums

natatory

<hr> (امریکا - خودمانی - مخفف: naturally) البته، محققا، طبیعتا

(امریکا - خودمانی - مخفف: naturally) البته، محققا، طبیعتا

natch

natchbone

natchitoches

natchnee

nate

<hr> کپل ها، کفل ها، هرچیزی شبیه کفل

کپل ها، کفل ها، هرچیزی شبیه کفل

nates

nathan

nathanael

nathaniel

nathaniel hawthorne

nathe

<hr> (قدیمی)، رجوع شود به: nevertheless

(قدیمی)، رجوع شود به: nevertheless

natheless

nathemo

nather

nathless

natica

natick

naticoid

natiform

natimortality

<hr> معنی : طایفه، کشور، خلق، ملت، امت، قوم <hr> معانی دیگر : مردمگان، هاوش، خانواده

معنی : طایفه، کشور، خلق، ملت، امت، قوم معانی دیگر : مردمگان، هاوش، خانواده

nation

nation of islam

<hr> دولت ملی، کشور ساخته شده از یک ملت، کشور یک ملیتی، ملت کشور، حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت

دولت ملی، کشور ساخته شده از یک ملت، کشور یک ملیتی، ملت کشور، حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت

nation state

nation-state

<hr> معنی : شهروند، تبعه، قومی، ملی، وابسته به قوم یاملتی <hr> معانی دیگر : مردمگانی، هاوشی، میهنی، میهن دوستانه، همگانی، عمومی، مربوط به سرتاسر کشور، (امریکا) فدرال (در برابر: ایالتی state)، (معمولا جمع) مسابقات ملی (در برابر: محلی)، سرتاسری، (شرکت ها و غیره) اداره مرکزی، سازمان مرکزی

معنی : شهروند، تبعه، قومی، ملی، وابسته به قوم یاملتی معانی دیگر : مردمگانی، هاوشی، میهنی، میهن دوستانه، همگانی، عمومی، مربوط به سرتاسر کشور، (امریکا) فدرال (در برابر: ایالتی state)، (معمولا جمع) مسابقات ملی (در برابر: محلی)، سرتاسری، (شرکت ها و غیره) اداره مرکزی، سازمان مرکزی

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی