انگلیسی به فارسی

nomistic

nomnem

nomo-

nomocanon

nomogenist

nomogenous

<hr> (ریاضی و آمار و غیره) جداول احتمال نما، سنجه ی ناشناس نما، نمودار محاسباتی، نوموگرام (nomograph هم می گویند)

(ریاضی و آمار و غیره) جداول احتمال نما، سنجه ی ناشناس نما، نمودار محاسباتی، نوموگرام (nomograph هم می گویند)

nomogram

nomograms

<hr> نویسنده کتاب درباره، قانون گذارى، قانون گذار

نویسنده کتاب درباره، قانون گذارى، قانون گذار

nomographer

nomographical

nomographically

nomographies

<hr> قانون گذاری، تدوین قوانین، قانون نویسی، رساله درباره ی قانون نویسی، راهنمای قانون گذاری

قانون گذاری، تدوین قوانین، قانون نویسی، رساله درباره ی قانون نویسی، راهنمای قانون گذاری

nomography

nomoi

<hr> وابسته به قانون (قوانین طبیعت یا منطق)، مطابق قانون، قانون نما، شبیه قانون، منطبق با قانون

وابسته به قانون (قوانین طبیعت یا منطق)، مطابق قانون، قانون نما، شبیه قانون، منطبق با قانون

nomological

nomologies

nomologist

nomopelmous

nomos

nomotheism

nomothete

<hr> قانون گذار، قانون آور، مجری قانون، طبق قانون، قانونی

قانون گذار، قانون آور، مجری قانون، طبق قانون، قانونی

nomothetic

nomothetical

noms

<hr> پیشوند: نا -، غیر -، عدم، نه -، بی - [nonvoter و noncooperation و nonbook و noncandidate و nonhuman]، پیشوندی است بمعنی gt;منفی lt; یا gt;خیر lt; و غیر

پیشوند: نا -، غیر -، عدم، نه -، بی - [nonvoter و noncooperation و nonbook و noncandidate و nonhuman]، پیشوندی است بمعنی gt;منفی lt; یا gt;خیر lt; و غیر

non affiliated

non alcoholic

non ambiguous

non animated

non billable

non christian

non complacent

<hr> (حقوق) دیوانه، مجنون، نامسئول (به خاطر جنون) (non compos هم می گویند)، دارای فکر معلول، فاقدقوه تعقل و ادراک

(حقوق) دیوانه، مجنون، نامسئول (به خاطر جنون) (non compos هم می گویند)، دارای فکر معلول، فاقدقوه تعقل و ادراک

non compos mentis

<hr> ناهمجوار، غیرهمجوار

non contiguous

non defining

non existent code

non genuine

non hierarchical

non indictable

non iodized

non numeric

non obstante

non offensive

non perpendicular

<hr> <b>معنی</b> : رای منفی <hr> <b>معانی دیگر</b> : (لاتین - هنگام دادن رای منفی) خشنودم نمی کند، مخالفم

معنی : رای منفی معانی دیگر : (لاتین - هنگام دادن رای منفی) خشنودم نمی کند، مخالفم

non placet

non pros

<hr> (حقوق) حکم دادگاه علیه مدعی که در دادگاه غیبت دارد یا در انجام مراسم قانونی قصور می کند (.non pros هم می گویند)

(حقوق) حکم دادگاه علیه مدعی که در دادگاه غیبت دارد یا در انجام مراسم قانونی قصور می کند (.non pros هم می گویند)

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی