انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : چشمی، بصری، باصرهای، وابسته به دید چشم <hr> معانی دیگر : از راه چشم، عینی، دیداری، نظری، وابسته به یا همانند چشم، برای چشم ها، چشم مانند، چشم سان، فطری

معنی : چشمی، بصری، باصرهای، وابسته به دید چشم معانی دیگر : از راه چشم، عینی، دیداری، نظری، وابسته به یا همانند چشم، برای چشم ها، چشم مانند، چشم سان، فطری

ocular

ocular muscle

ocularist

<hr> با چشم، بچشم، بالمعاینه

با چشم، بچشم، بالمعاینه

ocularly

oculars

oculary

oculate

oculated

oculauditory

oculi

oculiferous

oculiform

oculigerous

oculina

oculinid

oculinidae

oculism

<hr> معنی : چشم پزشک، عینک ساز <hr> معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: opathalmologist

معنی : چشم پزشک، عینک ساز معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: opathalmologist

oculist

oculistic

oculists

oculli

oculo-

oculocephalic

oculofrontal

<hr> (کالبد شناسی)، چشم گردان

(کالبد شناسی)، چشم گردان

oculomotor

oculomotor nerve

oculomotory

oculonasal

oculopharyngeal muscular dystrophy

oculopupillary

oculozygomatic

oculus sinister

ocurred

ocydrome

ocypete

ocypoda

ocypodan

ocypodidae

ocypodoid

ocyroe

ocyroidae

ocyte

<hr> (فلسفه) آد (نیروی فرضی که در خواب های مغناطیسی و جذبه ی اشخاص و غیره متجلی است)، (خودمانی - مخفف: overdose) مسمومیت (در اثر استعمال مواد مخدر)، مسموم شدن، مخفف: چشم راست، مخفف: دکتر دید سنجی و عینک سازی، سوگند ملایم، بخدا

(فلسفه) آد (نیروی فرضی که در خواب های مغناطیسی و جذبه ی اشخاص و غیره متجلی است)، (خودمانی - مخفف: overdose) مسمومیت (در اثر استعمال مواد مخدر)، مسموم شدن، مخفف: چشم راست، مخفف: دکتر دید سنجی و عینک سازی، سوگند ملایم، بخدا

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی