انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : پیر مانند، نسبتا پیر <hr> معانی دیگر : نسبتا پیر یا کهنه، پیر وار

معنی : پیر مانند، نسبتا پیر معانی دیگر : نسبتا پیر یا کهنه، پیر وار

oldish

oldnesses

oldowan

olds

oldsmobile

oldsquaw

<hr> معنی : پیر، پیر مرد <hr> معانی دیگر : (عامیانه) پیر، سالخورده، سالمند، ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد

معنی : پیر، پیر مرد معانی دیگر : (عامیانه) پیر، سالخورده، سالمند، ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد

oldster

oldstyles

oldtimer

oldwench

<hr> پیر زن، زن پیر وغرولندو، عجوزه

پیر زن، زن پیر وغرولندو، عجوزه

oldwife

<hr> (اسپانیایی ندا به نشان شادی یا موافقت) بهبه!، مرحبا!، آره! <hr> ole _ پسوند: (شیمی) ترکیب پنج جزیی، ترکیب بدون هیدروکسیل [pyrrole و anisole]

(اسپانیایی ندا به نشان شادی یا موافقت) بهبه!، مرحبا!، آره! ole _ پسوند: (شیمی) ترکیب پنج جزیی، ترکیب بدون هیدروکسیل [pyrrole و anisole]

ole glory

olea

oleaceous

oleacina

oleacinidae

<hr> معنی : روغنی، شبیه روغن، دارای خواص روغن <hr> معانی دیگر : چربی زا، پر چربی، روغن پوش

معنی : روغنی، شبیه روغن، دارای خواص روغن معانی دیگر : چربی زا، پر چربی، روغن پوش

oleaginous

oleaginously

oleaginousness

oleana

<hr> معنی : خرزهره، وردالحمار، سمالحمار <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) خرزهره (nerium oleander از خانواده ی dogbane)، گیش، جور

معنی : خرزهره، وردالحمار، سمالحمار معانی دیگر : (گیاه شناسی) خرزهره (nerium oleander از خانواده ی dogbane)، گیش، جور

oleander

oleander fern

oleanders

oleandomycin

oleandrin

olearia

oleary

olease

<hr> معنی : زیتون بری <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) زیتون روسی، ایده، پستک، پستانک، سنجد، قبیده بادام (جنس elaeagnus از تیره ی elaeagnaceae و راسته ی proteales که گیاهان دو لپه ای و زینتی هستند)

معنی : زیتون بری معانی دیگر : (گیاه شناسی) زیتون روسی، ایده، پستک، پستانک، سنجد، قبیده بادام (جنس elaeagnus از تیره ی elaeagnaceae و راسته ی proteales که گیاهان دو لپه ای و زینتی هستند)

oleaster

oleaster family

<hr> (شیمی) ملح یا استر اسید اولئیک، نمک الی اسید اولئیک، مایع روغنی

(شیمی) ملح یا استر اسید اولئیک، نمک الی اسید اولئیک، مایع روغنی

oleate

oleates

olecranal

olecranarthritis

olecranoid

<hr> (کالبد شناسی) زائده ی آرنجی استخوان زند اسفل، قوزک آرنج

(کالبد شناسی) زائده ی آرنجی استخوان زند اسفل، قوزک آرنج

olecranon

olecranon process

olefiant

<hr> (شیمی) آلکن (رجوع شود به: olefine) (alkene هم می نویسند)

(شیمی) آلکن (رجوع شود به: olefine) (alkene هم می نویسند)

olefin

olefin series

olefines

olefinic

olefins

oleg

<hr> معنی : روغنی، وابسته بروغن <hr> معانی دیگر : به دست آمده از یا وابسته به روغن، روغن گونه

معنی : روغنی، وابسته بروغن معانی دیگر : به دست آمده از یا وابسته به روغن، روغن گونه

oleic

<hr> (شیمی) اسید اولئیک (c17h33cooh)

(شیمی) اسید اولئیک (c17h33cooh)

oleic acid

<hr> (شیمی)، اولئین (گلیسرید آبگونه به فرمول c17h33co2)3c3h5) که در زیتون و غیره وجود دارد)، نمک الی گلیسرول و اسید اولئیک

(شیمی)، اولئین (گلیسرید آبگونه به فرمول c17h33co2)3c3h5) که در زیتون و غیره وجود دارد)، نمک الی گلیسرول و اسید اولئیک

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی