انگلیسی به فارسی

osseoalbuminoid

osseoaponeurotic

osseocartilaginous

osseofibrous

<hr> معنی : استخوانی <hr> معانی دیگر : دارای یا ساخته شده از یا همانند استخوان، استخوان سان

معنی : استخوانی معانی دیگر : دارای یا ساخته شده از یا همانند استخوان، استخوان سان

osseous

osseous labyrinth

osseous tissue

osseously

osset

osseter

<hr> ossetic وابسته به اوست های قفقاز

ossetic وابسته به اوست های قفقاز

ossetian

<hr> وابسته به مردمان اهل استیا، استی، ossetian وابسته به اوست های قفقاز

وابسته به مردمان اهل استیا، استی، ossetian وابسته به اوست های قفقاز

ossetic

ossetine

ossetish

ossia

ossian

ossianesque

ossianic

ossianism

ossianize

<hr> معنی : استخوان چه <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) استخوانچه (به ویژه هریک از سه استخوان کوچک درون گوش)

معنی : استخوان چه معانی دیگر : (کالبدشناسی) استخوانچه (به ویژه هریک از سه استخوان کوچک درون گوش)

ossicle

ossicles

ossicula

ossicular

ossiculated

ossiculectomy

ossiculotomy

ossiculum

ossietzky

ossiferous

ossific

<hr> معنی : تشکیل استخوان، مرحله تشکیل استخوان <hr> معانی دیگر : تشکیل استخوان، مرحله تشکیل استخوان

معنی : تشکیل استخوان، مرحله تشکیل استخوان معانی دیگر : تشکیل استخوان، مرحله تشکیل استخوان

ossification

ossifications

ossificatory

ossified

ossifies

ossifluence

ossifluent

ossifrage

<hr> معنی : سخت کردن، استخوانی شدن، استخوانی کردن <hr> معانی دیگر : تبدیل به استخوان کردن یا شدن، استخوانی کردن یا شدن، استی کردن یا شدن، (عادت یا اندیشه و غیره) سنگ سان شدن، متحجر شدن، سخت شدن

معنی : سخت کردن، استخوانی شدن، استخوانی کردن معانی دیگر : تبدیل به استخوان کردن یا شدن، استخوانی کردن یا شدن، استی کردن یا شدن، (عادت یا اندیشه و غیره) سنگ سان شدن، متحجر شدن، سخت شدن

ossify

ossivorous

osso buco

ossuaries

ossuarium

<hr> معنی : محل امانت گذاری استخوان مرده <hr> معانی دیگر : (ظرف یا حفره یا جایی که استخوان مردگان را در آن جمع کرده اند) استخوان دان، استخوان گاه، ظرف مخصوص نگاهداری استخوان های مرده

معنی : محل امانت گذاری استخوان مرده معانی دیگر : (ظرف یا حفره یا جایی که استخوان مردگان را در آن جمع کرده اند) استخوان دان، استخوان گاه، ظرف مخصوص نگاهداری استخوان های مرده

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی