انگلیسی به فارسی

orthopaedically

<hr> معنی : شکسته بندی، استخوانپزشکی، اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی <hr> معانی دیگر : orthopedics طب شکسته بندی

معنی : شکسته بندی، استخوانپزشکی، اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی معانی دیگر : orthopedics طب شکسته بندی

orthopaedics

orthopaedist

orthopaedy

orthopath

orthopathic

orthopathically

orthopathy

orthopedia

<hr> معنی : وابسته به استخوانپزشکی <hr> معانی دیگر : وابسته به استخوانپزشکی

معنی : وابسته به استخوانپزشکی معانی دیگر : وابسته به استخوانپزشکی

orthopedic

orthopedical

orthopedically

<hr> معنی : شکسته بندی، استخوانپزشکی، اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی <hr> معانی دیگر : orthopaedics طب شکسته بندی

معنی : شکسته بندی، استخوانپزشکی، اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی معانی دیگر : orthopaedics طب شکسته بندی

orthopedics

orthopedics or orthopaedics

<hr> معنی : استخوانپزشک <hr> معانی دیگر : استخوانپزشک

معنی : استخوانپزشک معانی دیگر : استخوانپزشک

orthopedist

orthopedists

orthophenylene

orthophonic

orthophony

orthophoric

<hr> (شیمی) ارتوفسفات (ملح اسید فسفریک - حاوی ریشه ی سه ظرفیتی و منفی po4)

(شیمی) ارتوفسفات (ملح اسید فسفریک - حاوی ریشه ی سه ظرفیتی و منفی po4)

orthophosphate

orthophosphoric

orthophosphoric acid

orthophosphorous acid

orthophyre

orthophyric

orthopinacoid

orthopinacoidal

orthoplastic

orthopnea

orthopneic

orthopnoea

orthopnoeic

orthopod

orthopoda

orthopraxia

orthopraxis

orthopraxy

orthoprism

orthopsychiatric

orthopsychiatrical

orthopsychiatrist

<hr> (روان پزشکی) روان پزشکی پیشگیر، تداوی روحی اختلالات فکری و روحی اطفال

(روان پزشکی) روان پزشکی پیشگیر، تداوی روحی اختلالات فکری و روحی اطفال

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی