انگلیسی به فارسی

outsmoke

outsmoking

outsnatch

outsnore

outsnoring

outsoar

outsoaring

outsoars

outsole

outsoles

outsonnet

outsophisticated

outsophisticating

outsought

outsound

<hr> خرید کالا از منابع خارج از کشور یا از منابع ناوابسته به اتحادیه های کارگری

خرید کالا از منابع خارج از کشور یا از منابع ناوابسته به اتحادیه های کارگری

outsourcing

<hr> معنی : اردو زدن <hr> معانی دیگر : (افریقای جنوبی)، حیوان را از گاری یا کالسکه و غیره باز کردن، از مهار رها کردن، بی مهار کردن، باز کردن اسب

معنی : اردو زدن معانی دیگر : (افریقای جنوبی)، حیوان را از گاری یا کالسکه و غیره باز کردن، از مهار رها کردن، بی مهار کردن، باز کردن اسب

outspan

outspanned

outspanning

outspans

outsparkle

outsparkled

outsparspinned

outsparspinning

outsparsprued

outsparspruing

outsparspying

outspat

<hr> بهتر حرف زدن، موثرتر گفتن، موثرتر گفتن با صراحت گفتن، رک گفتن

بهتر حرف زدن، موثرتر گفتن، موثرتر گفتن با صراحت گفتن، رک گفتن

outspeak

outspeaker

outspeaking

outsped

outspeech

outspeed

outspell

outspelling

outspells

outspelt

outspend

outspending

outspends

outspent

outspied

outspill

outspinned

outspinning

<hr> معنی : پر حرف، رک، رک و راست، سر راست <hr> معانی دیگر : (در سخن) بی لگام، دهان دریده، بی پرده، صریح، رک گو، دارای صراحت کلام

معنی : پر حرف، رک، رک و راست، سر راست معانی دیگر : (در سخن) بی لگام، دهان دریده، بی پرده، صریح، رک گو، دارای صراحت کلام

outspoken

outspokenly

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی