انگلیسی به فارسی

parallel of latitude

<hr> عمل موازی، عملکرد موازی

عمل موازی، عملکرد موازی

parallel operation

parallel port

parallel processor

parallel storage

parallel-veined leaf

parallelable

paralleled

<hr> معنی : متوازی السطوح، حجم متوازیالسطوح، منشور متوازیالسطوح <hr> معانی دیگر : (هندسه) متوازی السطوح، همبال پهنه (parallelepipedon هم می گویند)

معنی : متوازی السطوح، حجم متوازیالسطوح، منشور متوازیالسطوح معانی دیگر : (هندسه) متوازی السطوح، همبال پهنه (parallelepipedon هم می گویند)

parallelepiped

parallelepipedal

parallelepipedic

parallelepipedon

parallelepipedonal

parallelepipedous

paralleler

parallelinervate

parallelinervous

paralleling

parallelisation

parallelise

parallelising

<hr> معنی : برابری، همسانی، تقارن، موازات، ترادف عبارات، اشتراک وجه <hr> معانی دیگر : هم راستایی، همبالی، توازی، موازی بودن، همانندی، تشابه، وجه تشابه، (نگارش) ساخت همگون (ساخت های همگون)، مشابهت

معنی : برابری، همسانی، تقارن، موازات، ترادف عبارات، اشتراک وجه معانی دیگر : هم راستایی، همبالی، توازی، موازی بودن، همانندی، تشابه، وجه تشابه، (نگارش) ساخت همگون (ساخت های همگون)، مشابهت

parallelism

parallelist

parallelistic

parallelith

parallelization

<hr> برابر کردن، تشبیه کردن، جفت کردن، موازی کردن

برابر کردن، تشبیه کردن، جفت کردن، موازی کردن

parallelize

parallelizes

parallelizing

parallelled

parallelless

parallelling

parallelly

parallelogrammatical

parallelogrammic

parallelograph

parallelometer

parallelotropic

parallelotropism

parallels

parallelwise

parallepipedous

paralogia

paralogic

paralogician

<hr> معنی : استدلال غلط، مغالطه، قیاس نادرست <hr> معانی دیگر : استدلال غیر منطقی، سفسطه، پاراگویی

معنی : استدلال غلط، مغالطه، قیاس نادرست معانی دیگر : استدلال غیر منطقی، سفسطه، پاراگویی

paralogism

paralogist

paralogize

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی