انگلیسی به فارسی

ramees

<hr> ramequin خوراک مرکب از خرده نان و پنیر و تخم مره

ramequin خوراک مرکب از خرده نان و پنیر و تخم مره

ramekin

ramekin or ramequin

ramellose

rament

ramentaceous

ramentiferous

<hr> (گیاه شناسی - فلس های ریز برگ و ساقه ی سرخس ها) فلسچه، تراشه، قسمت یا جزء بسیار ریز

(گیاه شناسی - فلس های ریز برگ و ساقه ی سرخس ها) فلسچه، تراشه، قسمت یا جزء بسیار ریز

ramentum

rameous

ramequin

ramequins

rameses

ramesh

ramessid

ramesside

<hr> (زیست شناسی ) هر یک از اعضای یک تاگ (clone)

(زیست شناسی ) هر یک از اعضای یک تاگ (clone)

ramet

ramets

ramex

ramfeezled

ramforce

ramgunshoch

ramhead

ramhood

rami

ramicorn

<hr> معنی : رامی، الیاف گیاه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) رامی (boehmeria nivea از خانواده ی nettle که گیاه گرمسیری است)

معنی : رامی، الیاف گیاه معانی دیگر : (گیاه شناسی) رامی (boehmeria nivea از خانواده ی nettle که گیاه گرمسیری است)

ramie

ramies

ramiferous

ramificate

<hr> معنی : انشعاب، شاخه شاخگی <hr> معانی دیگر : (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب)

معنی : انشعاب، شاخه شاخگی معانی دیگر : (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب)

ramification

ramifications

ramifies

ramiflorous

ramiform

<hr> معنی : منشعب شدن، شاخهشاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن <hr> معانی دیگر : چند شاخه شدن، شاخه شاخه شدن یا کردن، شاخه بندی کردن یا شدن، منشعب کردن یا شدن

معنی : منشعب شدن، شاخهشاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن معانی دیگر : چند شاخه شدن، شاخه شاخه شدن یا کردن، شاخه بندی کردن یا شدن، منشعب کردن یا شدن

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی