انگلیسی به فارسی

randans

randell

randem

randers

randia

randie

randies

randiest

randiness

randing

randir

randle

randn

randolph

<hr> معنی : بختانه، خط سیر اتقافی، تصادفی، غیر عمدی <hr> معانی دیگر : (بدون هدف یا نقشه ی قبلی) تصادفی، بختی، بختوار، کاتوره ای، بی نقشه، اتفاقی، بی گزین، همین جوری، رخدادی، الله بختی، بدون ترتیب، بختین، (آمار) بختی، قاطی پاتی، غیر یکدست، به اندازه یا جورهای مختلف، جور واجور، ناجور (به ویژه در مورد سنگ ساختمانی)، عمل یا روش بدون نقشه و تصادفی، مسیر ناگهانی، فکر تصادفی

معنی : بختانه، خط سیر اتقافی، تصادفی، غیر عمدی معانی دیگر : (بدون هدف یا نقشه ی قبلی) تصادفی، بختی، بختوار، کاتوره ای، بی نقشه، اتفاقی، بی گزین، همین جوری، رخدادی، الله بختی، بدون ترتیب، بختین، (آمار) بختی، قاطی پاتی، غیر یکدست، به اندازه یا جورهای مختلف، جور واجور، ناجور (به ویژه در مورد سنگ ساختما

random

<hr> معنی : دستیابی تصادفی <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر) دستیابی بختانه، دستیابی بختوار

معنی : دستیابی تصادفی معانی دیگر : (کامپیوتر) دستیابی بختانه، دستیابی بختوار

random access

random access memory

random error

random memory

random number

random number generator

random number seed

random probing

random processing

random sample

random sampling

<hr> (آمار) متغیر تصادفی، وردای بختی

(آمار) متغیر تصادفی، وردای بختی

random variable

<hr> (ریاضی) گردش بختانه، سیر تصادفی

(ریاضی) گردش بختانه، سیر تصادفی

random walk

random-access

random-access memory

randomise

randomish

<hr> تصادفى کردن روانشناسى : ارایش تصادفى زیست شناسى : کتره اى کردن

تصادفى کردن روانشناسى : ارایش تصادفى زیست شناسى : کتره اى کردن

randomization

<hr> معنی : تصادفی کردن <hr> معانی دیگر : بختی کردن، بختانه کردن، بخت وار گزیدن

معنی : تصادفی کردن معانی دیگر : بختی کردن، بختانه کردن، بخت وار گزیدن

randomize

randomized

<hr> کامپیوتر : تصادفى کردن

randomizing

randomly

randon

randori

rands

<hr> معنی : زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بیادب <hr> معانی دیگر : (اسکاتلند)، بی ادب، عامی، حشری، شهوتی، برانگیخته (از نظر جنسی)

معنی : زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بیادب معانی دیگر : (اسکاتلند)، بی ادب، عامی، حشری، شهوتی، برانگیخته (از نظر جنسی)

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی