انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : مناقشه <hr> معانی دیگر : مخاصمه، برخورد، زد و خورد، جروبحک، جنگ مختصر، زد و خوردجزیی

معنی : مناقشه معانی دیگر : مخاصمه، برخورد، زد و خورد، جروبحک، جنگ مختصر، زد و خوردجزیی

velitation

velites

vell

velleities

<hr> معنی : هوا و هوس <hr> معانی دیگر : میل ضعیف، کم خواست، هوس انی

معنی : هوا و هوس معانی دیگر : میل ضعیف، کم خواست، هوس انی

velleity

<hr> (نادر)، کندن، چیدن، چیده شدن

(نادر)، کندن، چیدن، چیده شدن

vellicate

vellicated

vellicating

vellication

vellicative

vellinch

vellincher

vellon

vellosin

vellosine

velloziaceae

<hr> معنی : پوست گوساله <hr> معانی دیگر : (چرم نازک گوسفند یا گوساله که به جای کاغذ یا برای روکش جلد کتاب به کار می رود) کیمخت، پوست، تیماج، پرنداخ، دست نوشته ی روی پوست، نسخه ی خطی روی پوست آهو، کاغذ ولم، کاغذ پوست نما، کاغذ پوست گوساله، رق regh

معنی : پوست گوساله معانی دیگر : (چرم نازک گوسفند یا گوساله که به جای کاغذ یا برای روکش جلد کتاب به کار می رود) کیمخت، پوست، تیماج، پرنداخ، دست نوشته ی روی پوست، نسخه ی خطی روی پوست آهو، کاغذ ولم، کاغذ پوست نما، کاغذ پوست گوساله، رق regh

vellum

vellums

vellumy

velo

veloce

velociman

velocimeter

velocious

velociously

<hr> معنی : دوچرخه پایی، سه چرخه <hr> معانی دیگر : (قدیمی) دوچرخه

معنی : دوچرخه پایی، سه چرخه معانی دیگر : (قدیمی) دوچرخه

velocipede

velocipeded

velocipedes

velocipedic

velocipeding

velocities

<hr> معنی : شتاب، سرعت، تندی <hr> معانی دیگر : هنگار، روندی، سیزی، چابکی، (فیزیک) میزان پیمایش مسافت نسبت به زمان، (شیمی) سرعت فعل و انفعال، هنگار واکنش، سرعت سیر، تندی برحسب زمان

معنی : شتاب، سرعت، تندی معانی دیگر : هنگار، روندی، سیزی، چابکی، (فیزیک) میزان پیمایش مسافت نسبت به زمان، (شیمی) سرعت فعل و انفعال، هنگار واکنش، سرعت سیر، تندی برحسب زمان

velocity

<hr> (ویژه ی مسابقات دوچرخه سواری) میدان سرپوشیده، میدان دوچرخه

(ویژه ی مسابقات دوچرخه سواری) میدان سرپوشیده، میدان دوچرخه

velodrome

velometer

<hr> velours مخمل کلاهی، پارچه مخملی، نمد کلاهی

velours مخمل کلاهی، پارچه مخملی، نمد کلاهی

velour

velour or velours

<hr> velour مخمل کلاهی، پارچه مخملی، نمد کلاهی

velour مخمل کلاهی، پارچه مخملی، نمد کلاهی

velours

velout

veloutes

veloutine

velouté

velsen

velskoen

veltfare

<hr> معنی : غشاء، غشا <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی)، پرده، پردک، شامه، شراع الحنک

معنی : غشاء، غشا معانی دیگر : (زیست شناسی)، پرده، پردک، شامه، شراع الحنک

واژه های حرف "v" - انگلیسی به فارسی