عربی به فارسی

اغر

اغراء

اغرس

اغرق

اغز

اغسطس/آب

اغسل

اغضب

اغطس

اغظ

اغف

اغفاءه

اغفر له

اغلاق

اغلبیه

اغلق

<hr> برابر پارسی : از خود بیخود شدن، بیهوشی

برابر پارسی : از خود بیخود شدن، بیهوشی

اغماء

اغمر

اغن

اغناء

اغنیه

اغو

<hr> مترادف افاق : ( آفاق ) جهان، دنیا، عالم، گیتی، افق ها، کرانه ها <hr> متضاد افاق : ( آفاق ) انفس <hr> برابر پارسی : ( آفاق ) کیهان، کران تا کران، کرانه ها، کرانه های آسمان، کنارهامون

مترادف افاق : ( آفاق ) جهان، دنیا، عالم، گیتی، افق ها، کرانه ها متضاد افاق : ( آفاق ) انفس برابر پارسی : ( آفاق ) کیهان، کران تا کران، کرانه ها، کرانه های آسمان، کنارهامون

افاق

<hr> مترادف افتتاح : باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی <hr> متضاد افتتاح : انسداد <hr> برابر پارسی : گشایش، بازگشایی

مترادف افتتاح : باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی متضاد افتتاح : انسداد برابر پارسی : گشایش، بازگشایی

افتتاح

افتتاحی

افتتاحیه

افتتح

افتح

<hr> برابر پارسی : دروغ بستن

برابر پارسی : دروغ بستن

افتراء

افتراضی

<hr> مترادف افتراق : پراکندگی، پریشانی، تشتت، تفرق، تباین، تفاوت، جدایی

مترادف افتراق : پراکندگی، پریشانی، تشتت، تفرق، تباین، تفاوت، جدایی

افتراق

افترض

افتن

افحص

افحص بدقه

<hr> مترادف افراز : تفکیک، جداسازی

مترادف افراز : تفکیک، جداسازی

افراز

افرح

افرض

افریز

افریقی

افریقیا

افزع

افسد

افشل

افصل

<hr> مترادف افضل : برتر، بهتر، فاضل تر <hr> برابر پارسی : برتر، افزونتر

مترادف افضل : برتر، بهتر، فاضل تر برابر پارسی : برتر، افزونتر

افضل

<hr> مترادف افعی : اژدر، اژدها، ثعبان، مار <hr> برابر پارسی : اژدها، اژدر

مترادف افعی : اژدر، اژدها، ثعبان، مار برابر پارسی : اژدها، اژدر

افعی

<hr> مترادف افق : کرانه، کران، چشم انداز، دورنما <hr> برابر پارسی : کران، دوردست، فراس، کرانه

مترادف افق : کرانه، کران، چشم انداز، دورنما برابر پارسی : کران، دوردست، فراس، کرانه

واژه های حرف "ا" - عربی به فارسی