عربی به فارسی

<hr> مترادف انخفاض : انحطاط، پستی، زوال، سقوط، شکست

مترادف انخفاض : انحطاط، پستی، زوال، سقوط، شکست

انخفاض

انخفض

اندب

اندفاع

اندماج

اندونوسی

<hr> مترادف انذار : آگاهانیدن، بیم دادن، ترساندن، تهدید کردن

مترادف انذار : آگاهانیدن، بیم دادن، ترساندن، تهدید کردن

انذار

انذر

انزال

انزع احشاء

انزع سلاح

انزعاج

انزل

انزلاق

<hr> برابر پارسی : ( آنزیم ) زی مایه، کنش گر

برابر پارسی : ( آنزیم ) زی مایه، کنش گر

انزیم

<hr> مترادف انس : خو، عادت، آمیزش، الفت، حشر، رابطه، موالفت، موانست، معاشرت، دوستی، محبت، وابستگی <hr> برابر پارسی : ( آنس ) خوگیر، خوگیرنده تر، سربه راه | خو گیری

مترادف انس : خو، عادت، آمیزش، الفت، حشر، رابطه، موالفت، موانست، معاشرت، دوستی، محبت، وابستگی برابر پارسی : ( آنس ) خوگیر، خوگیرنده تر، سربه راه | خو گیری

انس

<hr> مترادف انسان : آدم، آدمیزاد، آدمی، انس، بشر، مردم، ناس <hr> متضاد انسان : جن، دد، دیو <hr> برابر پارسی : آدم، آدمی، مردم، مردمان

مترادف انسان : آدم، آدمیزاد، آدمی، انس، بشر، مردم، ناس متضاد انسان : جن، دد، دیو برابر پارسی : آدم، آدمی، مردم، مردمان

انسان

انسان آلی

<hr> برابر پارسی : آدمی، مردمی

برابر پارسی : آدمی، مردمی

انسانی

انسانیه

انسب الیه

<hr> برابر پارسی : هماهنگی، همبستگی

برابر پارسی : هماهنگی، همبستگی

انسجام

انسحب

انسخ

<hr> مترادف انسداد : بند، بندش، سد، گرفتگی، گیر <hr> متضاد انسداد : انفتاح <hr> برابر پارسی : بسته شُدن، بندش

مترادف انسداد : بند، بندش، سد، گرفتگی، گیر متضاد انسداد : انفتاح برابر پارسی : بسته شُدن، بندش

انسداد

انسیولین

<hr> مترادف انشا : تحریر، ترقیم، آفرینش، ابداع، ایجاد، خلق <hr> برابر پارسی : خود نوشت

مترادف انشا : تحریر، ترقیم، آفرینش، ابداع، ایجاد، خلق برابر پارسی : خود نوشت

انشا

انشر

انشطار

انشطاری

<hr> مترادف انشقاق : انقطاع، بریدگی، ترک خوردگی، شکافتگی

مترادف انشقاق : انقطاع، بریدگی، ترک خوردگی، شکافتگی

انشقاق

انشوده

انشوطه

انصح

<hr> مترادف انضباط : ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت <hr> برابر پارسی : آراستگی، بسامانی، سامان پذیری، سامان گرفتن

مترادف انضباط : ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت برابر پارسی : آراستگی، بسامانی، سامان پذیری، سامان گرفتن

انضباط

انضج

انطباع

انطبق

انطلاق

انطواء ذاتی

انطوائی

انظر

انعتاق

انعدام الخبره

انعش

<hr> مترادف انعطاف : تساهل، نرمش، نرمی، خمیدگی <hr> برابر پارسی : نرمش، خمیدگی، دولا، دولا شدن

مترادف انعطاف : تساهل، نرمش، نرمی، خمیدگی برابر پارسی : نرمش، خمیدگی، دولا، دولا شدن

انعطاف

<hr> مترادف انعکاس : بازتاب، پژواک، طنین، عکس العمل، واژگونی <hr> برابر پارسی : باز تاب، بازتاب، بازخورد، پژواک

مترادف انعکاس : بازتاب، پژواک، طنین، عکس العمل، واژگونی برابر پارسی : باز تاب، بازتاب، بازخورد، پژواک

واژه های حرف "ا" - عربی به فارسی