عربی به فارسی

نمل ابیض

نمله

<hr> مترادف نمو : رشد، رویش، نشو، نما، بالش <hr> برابر پارسی : رویش، افزایش

مترادف نمو : رشد، رویش، نشو، نما، بالش برابر پارسی : رویش، افزایش

نمو

نموذج

نموذجی

نهاری

نهایه

<hr> مترادف نهایی : آخرین، پایانی، غایی، واپسین <hr> متضاد نهایی : آغازین <hr> برابر پارسی : پایانی، انجامین، فرجامین، کرانین

مترادف نهایی : آخرین، پایانی، غایی، واپسین متضاد نهایی : آغازین برابر پارسی : پایانی، انجامین، فرجامین، کرانین

نهایی

<hr> مترادف نهب : ایلخانی، تاراج، تالان، چپاول، چپو، حمله، غارت، غنیمت، یغما

مترادف نهب : ایلخانی، تاراج، تالان، چپاول، چپو، حمله، غارت، غنیمت، یغما

نهب

نهم

نهیق

نواه

<hr> مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا

مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا

نوبه

نوبه الغضب

نوبه قلبیه

<hr> مترادف نور : پرتو، تابش، تلاء لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ، شعاع <hr> متضاد نور : تاریکی، ظلمت <hr> برابر پارسی : فروغ، روشنایی، درخشش، شید

مترادف نور : پرتو، تابش، تلاء لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ، شعاع متضاد نور : تاریکی، ظلمت برابر پارسی : فروغ، روشنایی، درخشش، شید

نور

نور الشمس

<hr> مترادف نورس : نوبر، نوشکفته، نوظهور

مترادف نورس : نوبر، نوشکفته، نوظهور

نورس

نوط

<hr> مترادف نوع : سنخ، صنف، قسم، گونه، جنس، جور، رقم، روش، سیاق، طرز، قبیل، قماش، تیره <hr> برابر پارسی : گون، گونه، جور

مترادف نوع : سنخ، صنف، قسم، گونه، جنس، جور، رقم، روش، سیاق، طرز، قبیل، قماش، تیره برابر پارسی : گون، گونه، جور

نوع

نوعیه

نوفمبر/تشرین الثانی

<hr> مترادف نوم : چرت، خفتن، خواب، رویا <hr> متضاد نوم : بیداری، یقظه

مترادف نوم : چرت، خفتن، خواب، رویا متضاد نوم : بیداری، یقظه

نوم

نووی

نُقطه ارتکازٍ جَدیدهٌ فی العلاقات

نُقْطَه (مِحْوَرُ) اّرتکاز

<hr> برابر پارسی : نکته ها

نکات

نکاح محرم

نکاف

نکایه

<hr> مترادف نکته : مسئله، مضمون، مطلب، دقیقه، لطیفه، رمز، سر <hr> برابر پارسی : پارسی است، برگزیده

مترادف نکته : مسئله، مضمون، مطلب، دقیقه، لطیفه، رمز، سر برابر پارسی : پارسی است، برگزیده

نکته

نکران

نکهه

<hr> مترادف نی : شهنا، قلم، کبر، خیر، نه

مترادف نی : شهنا، قلم، کبر، خیر، نه

نی

<hr> مترادف نیر : تابناک، تابنده، روشن، روشنی بخش، منور، منیر، نورانی

مترادف نیر : تابناک، تابنده، روشن، روشنی بخش، منور، منیر، نورانی

نیر

نیزک

نیص

<hr> مترادف نیل : تحصیل، حصول، دستیابی، رسیدن، کسب، بخشش، دهش، عطیه <hr> برابر پارسی : رسیدن، دست یابی، دست یافتن

مترادف نیل : تحصیل، حصول، دستیابی، رسیدن، کسب، بخشش، دهش، عطیه برابر پارسی : رسیدن، دست یابی، دست یافتن

واژه های حرف "ن" - عربی به فارسی