صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "م" - گویش اصفهانی
مس
مستراح
مستمند
مسجد
مسگر
مشت
مشک
مشکدان
مشکدوز
مشکدوغزنی(پوستگاو)
مشکدوغزنی(پوستگوسفند)
مظلوم
مظهر قنات
معده
معدهدرد
معطل شدن
مغز
مفصل
مقعد (مخرج)
مقنعه، چارقد
مقنی
ملاج
ملاقه
ملحفه(ملافه)
ملخ
ملس
من
من از آدمهای دورو و دروغگو اصلا خوشم نمیآید.
من خودم او را در مزرعه (/ باغ) دیدم.
من نه ترکی میدانم (/ بلدم)، نه کردی .
منار
منتظر شدن
منطقه شنی
منقار
منقل
مه
مهتاب
مهتابی (ایوان)
مهربان
مهره
مهره کمر
مو
مورد
مورچه
موریانه
موش خانگی
موش صحرایی
موقع اذان
بیشتر