خط کاواگوئه

خط کراس کانتری

خط کرسنت

<hr> برابر پارسی : پَگمال

خط کش

خط کش T

خط کش سینوسی

خط کش محاسبه

خط کش محاسبه بایگریو

خط کش معماری

خط کش مهندسی

خط کش نجومی

خط کشی عابر پیاده

خط کشی معابر

خط کلاید شمالی

خط کنت شمالی

خط کنترل

خط کنترل واقعی

خط که ایهین توهوکو

خط کوفی

خط کیتروم

خط کیهین توهوکو

خط کییو

خط گاسپل اوک تا بارکینگ

خط گجراتی

خط گرجی

خط گینزا

خط یامانوته

خط یوراکوچو

خط یوریکامومه

خط یوکوسوکا

خط یوکوهاما

خط یک متروی بوداپست

خطأین

<hr> مترادف خطا : اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم ، جرم، تقصیر، قصور ، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف <hr> متضاد خطا : صحیح، درست، صواب <hr> برابر پارسی : نادرستی

مترادف خطا : اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم ، جرم، تقصیر، قصور ، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف متضاد خطا : صحیح، درست، صواب برابر پارسی : نادرستی

خطا

خطائی

<hr> مترادف خطاب : عتاب، بازخواست، سرزنش، عنوان، مخاطبه، گفت وگو، حکم، دستور، فرمان، امر <hr> برابر پارسی : سخن

مترادف خطاب : عتاب، بازخواست، سرزنش، عنوان، مخاطبه، گفت وگو، حکم، دستور، فرمان، امر برابر پارسی : سخن

خطاب

خطاب بن نفیل

خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم

<hr> مترادف خطابه : تذکیر، خطبه، ذکر، سخنرانی، موعظه، نطق، وعظ

مترادف خطابه : تذکیر، خطبه، ذکر، سخنرانی، موعظه، نطق، وعظ

خطابه

خطابی

خطابیه

خطاره قنا

خطاشی

خطاطبه

خطاهی

<hr> مترادف خطاکار : بزهکار، خاطی، گنه کار، گناهکار، تقصیرکار، خلاف کار، مجرم، مخطی، مقصر <hr> متضاد خطاکار : درست کار <hr> برابر پارسی : گناهمند | گناهمند

مترادف خطاکار : بزهکار، خاطی، گنه کار، گناهکار، تقصیرکار، خلاف کار، مجرم، مخطی، مقصر متضاد خطاکار : درست کار برابر پارسی : گناهمند | گناهمند

خطاکار

خطاکاران

خطای

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "خ" - دانشنامه عمومی