دانشنامه عمومی

صاعد ربعی

<hr> مترادف صاعقه : آذرخش، برق، درخش <hr> متضاد صاعقه : رعد <hr> برابر پارسی : آذرخش

مترادف صاعقه : آذرخش، برق، درخش متضاد صاعقه : رعد برابر پارسی : آذرخش

صاعقه

صاعقه 2

صاعقه سیاه

صاعقه ها

صاف بالان

صاف رنگ کاری

صاف روبه روی صورتم

صاف سر نیش دندان

صاف ماهی

صاف ماهی اروپایی

صاف ماهی الاسکا

صاف ماهی امریکایی

صاف ماهی ها

صاف ماهی چشم پولکی

صاف کردن تصویر

صافات

صافاریان

صافش

صافش شنی کند

صافولا

<hr> مترادف صافی : خالص، بی غش، ناب، پاکیزه، زلال، زلالی، فیلتر، همواری، ترش بالا <hr> برابر پارسی : پالایه، پاکیزه، پاک و روشن

مترادف صافی : خالص، بی غش، ناب، پاکیزه، زلال، زلالی، فیلتر، همواری، ترش بالا برابر پارسی : پالایه، پاکیزه، پاک و روشن

صافی

صافی 68718

صافی ماهیان

صافی های عکس برداری از خورشید

صافی کف پا

صافیتا

صافیه

صاقب

<hr> مترادف صالح : امین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار <hr> متضاد صالح : طالح، فاسد <hr> برابر پارسی : درستکار، پارسا، پرهیزکار، شایسته، نیکوکار

مترادف صالح : امین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار متضاد صالح : طالح، فاسد برابر پارسی : درستکار، پارسا، پرهیزکار، شایسته، نیکوکار

صالح

صالح اباد

صالح اباد امیدعلی

صالح اباد بزرگ

صالح اباد حصارشالپوش

صالح اباد زری

صالح اباد شرقی

صالح اباد صیداباد

صالح اباد چقرلی

صالح ابراهیم

صالح ادیبی

صالح اسماعیل جودت

صالح الجزایری

صالح الجواهری

صالح الداوود

صالح الدوسری

صالح الشیخ

صالح الصقری

صالح العرفج

واژه های حرف "ص" - دانشنامه عمومی