تبهکارگرایی

تبهکاری

تبهکاری (حقوق)

تبهکاری اخلاقی

تبهکاری توسط کارمندان موسسات دولتی و غیره

تبهکاری ها

تبهکاری گروهی

تبهگن زا

تبهگنی

تبوش

تبیان

تبیر

تبیره

<hr> مترادف تبیین : اظهار، بیان، تاویل، تعبیر، تعریف، توجیه، توصیف، توضیح، وصف <hr> برابر پارسی : بازگفت

مترادف تبیین : اظهار، بیان، تاویل، تعبیر، تعریف، توجیه، توصیف، توضیح، وصف برابر پارسی : بازگفت

تبیین

تتا

<hr> مترادف تتبع : بررسی، پژوهش، تحقیق، تعمق، تفحص، تلاش، جست وجو، کاوش، کنجکاوی، مطالعه

مترادف تتبع : بررسی، پژوهش، تحقیق، تعمق، تفحص، تلاش، جست وجو، کاوش، کنجکاوی، مطالعه

تتبع

تتبع کردن

تتراسایکلین

تتراسایکلین (داروسازی)

تتراکلرید کربن

تتراکلرید کربن (شیمی)

تتری

تتق

<hr> مترادف تتمه : الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده <hr> برابر پارسی : بجامانده، بازمانده، پس مانده، مانده، مانده بجا

مترادف تتمه : الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده برابر پارسی : بجامانده، بازمانده، پس مانده، مانده، مانده بجا

تتمه

تتمه (حسابداری)

<hr> مترادف تتمیم : به انتها رساندن، تکمیل کردن، تمام کردن، کامل کردن

مترادف تتمیم : به انتها رساندن، تکمیل کردن، تمام کردن، کامل کردن

تتمیم

تته پته

تته پته کردن

تته پته کنان

<hr> مترادف تثبیت : اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابت سازی، استوار داشتن، برقرار کردن، برجای داشتن <hr> برابر پارسی : پابرجا کردن، پایدار کردن، استوار کردن

مترادف تثبیت : اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابت سازی، استوار داشتن، برقرار کردن، برجای داشتن برابر پارسی : پابرجا کردن، پایدار کردن، استوار کردن

تثبیت

تثبیت عاطفی پیدا کردن

تثبیت قیمت ها

<hr> مترادف تثبیت کردن : پابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن

مترادف تثبیت کردن : پابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن

تثبیت کردن

تثبیت کردن قیمت ها

تثبیت کردن نرخ ارز

تثبیت کردنی

تثبیت کننده

<hr> مترادف تثلیث : سه گانی الوهیت ، اعتقادبه سه اقنوم اب، ابن، روح القدس، سه بخش کردن، سه بر کردن، سه گوش کردن

مترادف تثلیث : سه گانی الوهیت ، اعتقادبه سه اقنوم اب، ابن، روح القدس، سه بخش کردن، سه بر کردن، سه گوش کردن

تثلیث

تثلیث کردن (هندسه)

<hr> مترادف تثنیه : دوتا کردن، دوقسمت کردن، دوتایی، مثنا <hr> برابر پارسی : دوگانگی

مترادف تثنیه : دوتا کردن، دوقسمت کردن، دوتایی، مثنا برابر پارسی : دوگانگی

تثنیه

<hr> مترادف تجار : بازرگانان، تاجران، سوداگران، اغنیا، پولداران، ثروتمندان <hr> متضاد تجار : فقرا <hr> برابر پارسی : بازرگانان، سوداگران

مترادف تجار : بازرگانان، تاجران، سوداگران، اغنیا، پولداران، ثروتمندان متضاد تجار : فقرا برابر پارسی : بازرگانان، سوداگران

تجار

<hr> مترادف تجارب : آزمایش ها، آزمون ها، تجربه ها، آموخته ها <hr> برابر پارسی : آموخته‎ها، آموزه‎ها

مترادف تجارب : آزمایش ها، آزمون ها، تجربه ها، آموخته ها برابر پارسی : آموخته‎ها، آموزه‎ها

تجارب

<hr> مترادف تجارت : بازرگانی، دادوستد، سودا، سوداگری، معامله <hr> برابر پارسی : بازرگانی، داد وستد، سوداگری

مترادف تجارت : بازرگانی، دادوستد، سودا، سوداگری، معامله برابر پارسی : بازرگانی، داد وستد، سوداگری

تجارت

تجارت بردگی

تجارت خانه

<hr> مترادف تجارت کردن : بازرگانی کردن، دادوستد کردن، سودا کردن، معامله کردن

مترادف تجارت کردن : بازرگانی کردن، دادوستد کردن، سودا کردن، معامله کردن

واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی