خاکستر اتشفشانی

<hr> مترادف خاکستر شدن : سوختن، تبدیل به خاکستر شدن، نابود شدن

مترادف خاکستر شدن : سوختن، تبدیل به خاکستر شدن، نابود شدن

خاکستر شدن

خاکستر مانند

خاکستر مرده

<hr> مترادف خاکستر کردن : سوزاندن، تبدیل به خاکستر کردن، نابود کردن

مترادف خاکستر کردن : سوزاندن، تبدیل به خاکستر کردن، نابود کردن

خاکستر کردن

خاکستردان

خاکسترگاه

خاکسترگر

<hr> مترادف خاکستری : به رنگ خاکستر، سربی رنگ، طوسی، خاکستری رنگ، خاکسترگون، آلوده به خاکستر، آغشته به خاکستر

مترادف خاکستری : به رنگ خاکستر، سربی رنگ، طوسی، خاکستری رنگ، خاکسترگون، آلوده به خاکستر، آغشته به خاکستر

خاکستری

خاکستری تیره

خاکستری رنگ

خاکستری رنگ شدن

خاکستری فامی

خاکستری مات

خاکستری مایل به آبی

خاکستری مایل به ابی

خاکستری مایل به قهوه ای

خاکسپار

خاکسپاری

خاکشو

خاکشی

<hr> مترادف خاکشیر : خاکشی، خاکشو، خاکژی

مترادف خاکشیر : خاکشی، خاکشو، خاکژی

خاکشیر

خاکشیر تلخ

خاکشیر طبی

خاکشیر لغزان

خاکشیر لندنی

خاکشیر مرتع

خاکشیر مزاج

<hr> مترادف خاکه : پودر، نرمه، زغال ریزه، پودر زغال، خاکه زغال

مترادف خاکه : پودر، نرمه، زغال ریزه، پودر زغال، خاکه زغال

خاکه

خاکه زغال

خاکه زغال سنگ

خاکه گچ

خاکپوز (جغرافی)

<hr> مترادف خاکی : بری، زمینی، افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع، به رنگ خاک، خاکی رنگ، خاک آلود، خاک آلوده، خاکزاد، خاکزی ، خاکین، آسفالت نشده جاده <hr> متضاد خاکی : آبی

مترادف خاکی : بری، زمینی، افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع، به رنگ خاک، خاکی رنگ، خاک آلود، خاک آلوده، خاکزاد، خاکزی ، خاکین، آسفالت نشده جاده متضاد خاکی : آبی

خاکی

خاکی (رنگ)

خاکی (عامیانه)

خاکی بودن

خاکی رنگ

خاکی کردن

خاکیان

<hr> مترادف خاگ : تخم، مرغانه، خاگینه، بیضه

واژه های حرف "خ" - فارسی به انگلیسی