سرایت پذیری

<hr> مترادف سرایت کردن : اثر کردن، تاثیر گذاشتن، انتقال یافتن، شیوع یافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن، رخنه کردن، نفوذ کردن

مترادف سرایت کردن : اثر کردن، تاثیر گذاشتن، انتقال یافتن، شیوع یافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن، رخنه کردن، نفوذ کردن

سرایت کردن

سرایت کرده

<hr> مترادف سرایدار : حاجب، دربان، مستحفظ، نگهبان

مترادف سرایدار : حاجب، دربان، مستحفظ، نگهبان

سرایدار

سرایدار در هتل و آپارتمان ها

سرایدار کلیسا

<hr> مترادف سرایداری : نگهبانی، دربانی

مترادف سرایداری : نگهبانی، دربانی

سرایداری

<hr> مترادف سرایش : سرودن، سرایندگی، نغمه، سرود

مترادف سرایش : سرودن، سرایندگی، نغمه، سرود

سرایش

سرایش (موسیقی)

<hr> مترادف سراینده : شاعر، ترانه سرا، تصنیف ساز

مترادف سراینده : شاعر، ترانه سرا، تصنیف ساز

سراینده

سرایندگی

<hr> مترادف سرایه : پاویون

سرایه

سرایه ای (موسیقی)

<hr> مترادف سراییدن : سرودن

سراییدن

سرب

سرب دار

سرب دار (بنزین)

سرب دار کردن

سرب سفید

سرب طبیعی

سرب مدادی

سرب معدنی

سرب معدنی (شیمی)

سرب کار

<hr> مترادف سربار : سرباری، باراضافی، تملیت، پارازیت، طفیلی، انگل، وابسته، مزاحم

مترادف سربار : سرباری، باراضافی، تملیت، پارازیت، طفیلی، انگل، وابسته، مزاحم

سربار

سربار سازی

<hr> مترادف سربار شدن : مزاحم شدن، زحمت دادن، طفیلی شدن، تلپ شدن، تحمیل شدن

مترادف سربار شدن : مزاحم شدن، زحمت دادن، طفیلی شدن، تلپ شدن، تحمیل شدن

سربار شدن

سربار کردن

سرباره

سرباره (گداز گری)

سرباره تانک فاضلاب

سرباره در کوره

سرباره را گرفتن

سرباره مانند

سرباره پیدا کردن

سرباره ی قلیایی (آهن گدازی)

سربارها

<hr> مترادف سرباز : مشمول، جنگجو، سپاهی، نظامی، فداکار، جانباز

مترادف سرباز : مشمول، جنگجو، سپاهی، نظامی، فداکار، جانباز

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی