<hr> مترادف سرعت : تعجیل، عجله ، تندروی، تندی، شتاب <hr> متضاد سرعت : آهستگی، بطی ء، کندی <hr> برابر پارسی : شتاب، بادپایی، چالاکی

مترادف سرعت : تعجیل، عجله ، تندروی، تندی، شتاب متضاد سرعت : آهستگی، بطی ء، کندی برابر پارسی : شتاب، بادپایی، چالاکی

سرعت

سرعت آغازین گلوله هنگام خروج از دهانه لوله

سرعت اجرا (موسیقی)

سرعت افزایی

<hr> مترادف سرعت انتقال : تندفهمی، تیزهوشی

مترادف سرعت انتقال : تندفهمی، تیزهوشی

سرعت انتقال

سرعت انزال

<hr> مترادف سرعت بخشیدن : شتاب کردن، تسریع کردن

مترادف سرعت بخشیدن : شتاب کردن، تسریع کردن

سرعت بخشیدن

سرعت بهینه در هواپیما

سرعت دادن

سرعت داشتن

سرعت دهانه (اسلحه)

سرعت زیاد و کوته مدت

سرعت سنج

سرعت سنجی کردن

سرعت عمل

سرعت غیر مجاز

سرعت فرو صوتی

سرعت نبض

سرعت نما

سرعت نگار

سرعت هواپیما

سرعت هوایی

سرعت پیشرفت

سرعت پیما

سرعت گام برداری

سرعت گرفتن

سرعت گریز

سرعت گریز (ماهواره)

سرعت گیر روی جاده آسفالته

سرعت گیری

<hr> مترادف سرعمله : سرکارگر

مترادف سرعمله : سرکارگر

سرعمله

سرعنوان روزنامه

سرغذا

سرغیرت آوردن

سرف

سرف (فئودالیته)

سرف (نظام فئودال)

سرف داری

سرفتیل

<hr> مترادف سرفراز : سربلند، مباهی، مفتخر <hr> متضاد سرفراز : خجل، شرمسار

مترادف سرفراز : سربلند، مباهی، مفتخر متضاد سرفراز : خجل، شرمسار

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی