فارسی به انگلیسی

سرفرود آوری

<hr> مترادف سرفصل : آغاز، شروع، ابتدا، مرحله مهم، مرحله سرنوشت ساز، عنوان، سرآغاز فصل کتاب <hr> برابر پارسی : جستار

مترادف سرفصل : آغاز، شروع، ابتدا، مرحله مهم، مرحله سرنوشت ساز، عنوان، سرآغاز فصل کتاب برابر پارسی : جستار

سرفصل

سرفنتیل

سرفنتیل (تایر)

<hr> مترادف سرفه : سرف، سعال

مترادف سرفه : سرف، سعال

سرفه

سرفه خشک کردن

سرفه کردن

سرفه کردن برای جلب توجه

<hr> مترادف سرفیدن : سرفه کردن، سلفیدن

مترادف سرفیدن : سرفه کردن، سلفیدن

سرفیدن

سرقبیله

<hr> مترادف سرقت : اختلاس، استراق، دزدی، دستبرد، راهزنی، ربایش، طراری، عیاری، دزدی کردن <hr> برابر پارسی : دزدی، دستبرد، ربایش

مترادف سرقت : اختلاس، استراق، دزدی، دستبرد، راهزنی، ربایش، طراری، عیاری، دزدی کردن برابر پارسی : دزدی، دستبرد، ربایش

سرقت

سرقت (حقوق)

سرقت (خودمانی)

سرقت (عامیانه)

سرقت ادبی کردن

سرقت اشیای مقدس

سرقت مسلحانه

سرقت مسلحانه (خودمانی)

سرقت مسلحانه (عامیانه)

سرقت مسلحانه کردن

سرقت مسلحانه کردن (خودمانی)

سرقت مسلحانه کردن (عامیانه)

سرقت مسلحانه کردن در حین حمل و نقل

<hr> مترادف سرقت کردن : دستبردزدن، دزدی کردن، دزدیدن

مترادف سرقت کردن : دستبردزدن، دزدی کردن، دزدیدن

سرقت کردن

سرقت کردن اسب (عامیانه)

سرقت کردن گاو (عامیانه)

سرقدم رفتن

<hr> برابر پارسی : پیش بها

سرقفلی

سرقفلی (بازرگانی)

سرقلم

سرقوزافتادن

سرقیچی

سرقیچی (پارچه)

سرلاد (معماری)

<hr> مترادف سرلشکر : امیر، سپهسالار، فرمانده لشکر

مترادف سرلشکر : امیر، سپهسالار، فرمانده لشکر

سرلشکر

سرلشگر

سرلطف آوردن

سرلوح بایگانی و پرونده داری

<hr> مترادف سرلوحه : سرلوح، مقدمه، الگو، سرمشق، نمونه، برنامه، دستور کار

مترادف سرلوحه : سرلوح، مقدمه، الگو، سرمشق، نمونه، برنامه، دستور کار

سرلوحه

سرلوحه مغازه

سرلوحه موسسه

سرلوله

<hr> مترادف سرم : خونابه

سرم

سرم خون

<hr> مترادف سرما : برد، برودت، خنکی، زمهریر، سردی، سوز، یخبندان ، دمای پایین <hr> متضاد سرما : گرما

مترادف سرما : برد، برودت، خنکی، زمهریر، سردی، سوز، یخبندان ، دمای پایین متضاد سرما : گرما

سرما

سرما جراحی (پزشکی)

سرما خشکه

<hr> مترادف سرما خوردن : زکام شدن، چایمان کردن

مترادف سرما خوردن : زکام شدن، چایمان کردن

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی