سوت کردن

سوت کشیدن

سوت کشیدن برای زن ها

سوت کشیدن و همهمه حضار

سوتفاهم

سوتک

<hr> مترادف سوتی : اشتباه، خطا لفظی، رفتاری

مترادف سوتی : اشتباه، خطا لفظی، رفتاری

سوتی

سوتی (آواشناسی)

سوخ

سوخ (گیاه شناسی)

سوخاری

<hr> مترادف سوخت : بنزین، نفت، گازوئیل، مواد سوختی، سوخته

مترادف سوخت : بنزین، نفت، گازوئیل، مواد سوختی، سوخته

سوخت

سوخت آما

سوخت اتمی

سوخت افزودن

<hr> مترادف سوخت اما : ( سوخت آما ) کاربوراتور

مترادف سوخت اما : ( سوخت آما ) کاربوراتور

سوخت اما

سوخت جامد

سوخت خوران موتور

سوخت دادن

سوخت دج

سوخت رسان

سوخت رسان (کشتی)

سوخت رسان هواپیما

سوخت رساندن

سوخت رساندن به آتش

<hr> مترادف سوخت شدن : ناوصول شدن، ناپرداخته ماندن، از بین رفتن، تباه شدن

مترادف سوخت شدن : ناوصول شدن، ناپرداخته ماندن، از بین رفتن، تباه شدن

سوخت شدن

سوخت های سنگواره ای

سوخت های کانی

سوخت و ساز نما (پزشکی)

سوخت و ساز پایه

سوخت و ساز کردن

سوخت و سازی (زیست شناسی)

سوخت وساز

سوخت وساز (زیست شناسی)

<hr> مترادف سوخت پاش : ژیگلور

مترادف سوخت پاش : ژیگلور

سوخت پاش

سوخت پاش (مکانیک)

سوخت پاش اتومبیل

سوخت پذیر

سوخت گیاهی

سوخت گیر

<hr> مترادف سوخت گیری : بنزین گیری، گازوئیل زنی

مترادف سوخت گیری : بنزین گیری، گازوئیل زنی

سوخت گیری

<hr> مترادف سوخت گیری کردن : بنزین زدن

مترادف سوخت گیری کردن : بنزین زدن

سوخت گیری کردن

سوختار شدید (ارتش)

سوختاما

<hr> مترادف سوختن : آتش گرفتن، شعله ورشدن، مشتعل شدن، احتراق، حریق، حرق، باختن، خطا کردن، فول کردن، عذاب کشیدن، زجر کشیدن، ملتهب شدن، تاول زدن، افروخته بودن، روشن بودن، به آتش کشیدن، سوزاندن، نابود کردن، نابود شدن، تباه ش

مترادف سوختن : آتش گرفتن، شعله ورشدن، مشتعل شدن، احتراق، حریق، حرق، باختن، خطا کردن، فول کردن، عذاب کشیدن، زجر کشیدن، ملتهب شدن، تاول زدن، افروخته بودن، روشن بودن، به آتش کشیدن، سوزاندن، نابود کردن، نابود شدن، تباه ش

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی